آموزش اصطلاحات ضروری انگلیسی (همراه با معنی) – درس 5

اصطلاحات کاربردی انگلیسی (همراه با معنی)

✍️ در این قسمت با اصطلاحات کاربردی زبان انگلیسی آشنا می شوید. این اصطلاحات روزمره انگلیسی همراه با مثال و منشا آن اصطلاح هستند تا اطلاعات کامل را در اختیار شما بگذارند و به راحتی اصطلاح انگلیسی را به شما آموزش دهند. پست ها را دنبال کنید تا با اصطلاحات جذاب و شیرین زبان انگلیسی آشنا شوید. با درس پنجم از آموزش اصطلاحات زبان انگلیسی همراه شوید:

1) an ace up your sleeve: a surprise, a secret advantage.

برگ برنده.

Example: I don’t know how Henry is going to get his mom to buy him a bike, but I’m sure he has an ace up his sleeve.

منشاء: در زمان های قدیم لباس ها جیب نداشت و مردم وسایل خود را در آستین لباس خود پنهان می کردند. بعدها شعبده بازها اشیای کوچک و حتی حیوانات را در آستین لباس خود پنهان می کردند تا در یک موقعیت مناسب تماشاچیان را متعجب سازند. در اوایل قرن نوزدهم ورق بازهای حرفه ای برگ برنده را در آستین خود پنهان می کردند تا در کمترین زمان، بدون آنکه کسی متوجه شود، آن را بیرون بیاورد و برنده ی بازی شود.

2) Achilles heel: a weakness or fault in a person or system that can result in its failure.

نقطه ضعف، پاشنه آشیل.

Example: A misbehaving minister is regarded as a government’s Achilles heel and is expected to resign.

منشاء: آشیل قهرمان و جنگجوی بزرگ یونان در کتاب ایلیاد هومر است. تنها نقطه ی آسیب پذیر بدن این روئین تن پاشنه های وی بوده است. دلیل این امر آن است که مادر وی هنگام غسل دادن آشیل در رودخانه ی جادویی استیکس او را از پاشنه هایش گرفته و وارد رودخانه کرده بود. در جنگ تروا، پاریس، قهرمان تروا، با زدن تیری زهرآلود به پاشنه ی او، وی را از پای درآورد.

3) add fuel to the fire: to make an argument or disagreement worse.

آتش را دامن زدن؛ وضعی را بدتر کردن.

Example: I was already angry with you, and when you forgot to pick me up, that really added fuel to the fire.

منشاء: هزاران سال پیش مورخی رومی به نام لیوی (Livy) این عبارت را به کار برد. اگر شما آب روی آتش بریزید، آتش خاموش می شود. اما اگر مواد سوختنی مثل زغال یا هیزم بر آن بریزید، آتش شعله‌ور‌تر می شود. اگر “آتش” نشان دهنده هر نوع دشواری باشد، در آن صورت هر چیزی که این دشواری را سخت تر کند مواد سوختنی اضافه شده به آن خواهد بود. این مفهوم در مورد باد زدن شعله (fan the flames) نیز صادق است.

4) (be) afraid of your own shadow: very easily frightened, especially of small or imaginary things.

از سایه ی خود ترسیدن؛ مدام در نگرانی و دلهره به سر بردن.

Example: My dog was afraid of its own shadow when it was a puppy, but now it barks fearlessly at the biggest dogs.

منشاء: سایه می تواند ترسناک باشد. به عنوان مثال، فیلم های ترسناک پر از سایه های ترسناک اند که تا حدی نفس بیننده را در سینه حبس می کنند و یا گاهی از فرط ترس و وحشت وی را از صندلی خود می پرانند. جای تعجب نیست که واژه ی umbra که در زبان لاتین باستان به معنی “سایه” است، معنی “روح” یا “شبح” نیز می دهد. در دنیای امروز چیزهای واقعی نیز وجود دارند که واقعا ترسناک اند ولی اگر فردی از سایه خود بترسد، باید فردی ناآرام و عصبی باشد که به راحتی ترس وجودش را فرا می گیرد.

5) air or wash your dirty linen / laundry in public: to talk about your personal matters in public, usually while quarreling.

دعواها و مسائل خصوصی خود را پیش جمع مطرح کردن.

Example: My upstairs neighbours fight a lot and air their dirty laundry in public.

منشاء: تصور کنید که به جای آویزان کردن لباس های شسته و تمیز خود از طناب، لباس های کثیف خود را در فضای باز آویزان کنید؛ آیا اینکار باعث شرمندگی شما نخواهد شد؟ لباس های کثیف کنایه از مسائل شخصی و خصوصی شما است که آنها را در مکان های عمومی و شلوغ با صدای بلند مطرح می کنید تا دیگران نیز بشنوند. متاسفانه بعضی ها این کار را می کنند و مسائل خصوصی خود را در ملاء عام مطرح می نمایند.

6) albatross (around your neck): a very difficult burden that prevents you from succeeding.

وبال گردن.

Example: The national debt is an albatross around the president’s neck.

منشاء: در سال 1798 ساموئل تیلر کلریج، شاعر بزرگ دوره رمانتیک ادبیات انگلیسی، معروف ترین شعر خود به نام “سروده های دریانورد کهن” را به چاپ رساند. در این شعر دریانوردی جوان پرنده ی دریایی بزرگی را به نام مرغ طوفان (albatross) می کشد. در آن ایام کشتن مرغ طوفان نماد شومی بود. بعدها اتفاقات ناگواری در کشتی رخ می دهد و همه ی اینها را به خاطر کشته شدن پرنده دریایی می دانند. کارکنان کشتی برای نجات خود و به عنوان سرزنش، پرنده ی مرده را از گردن مرد جوان آویزان می کند.

7) all ears: eager to listen, sharply attentive, curious.

سرا پا گوش.

Example: You said you had something important to tell me. I’m all ears!

منشاء: گوش تنها عضو بدن است که با آن می شنویم. لذا اگر به کسی بگویید که سراپا گوش هستید، به این معنی است که شما با علاقه و با تمام وجود به آنچه که به شما گفته می شود گوش می دهید. این اصطلاح مربوط به قرن هفدهم است.

8) All that glitters is not gold: something that seems attractive and valuable at first might turn out to be worthless.

هر گردی گردو نیست، نه هر آنکه آینه سازد سکندری می داند.

Example: Mary bought a bracelet that looked great online, but when she got it, she realized that all that glitters is not gold.

منشاء: این گفته از اواخر قرن نوزدهم وارد زبان شده است و نشان می دهد که ظاهر چقدر می تواند فریبنده باشد. این گفته کم و بیش در اکثر فرهنگ ها و زبان های دیگر نیز مطرح است. بر اساس همین ضرب المثل، او هنری، داستان نویس معروف آمریکایی، داستانی به نام “طلایی که می درخشید” نوشت که در آن افراد به راحتی گول چیزهایی را می خورند که آنها را برای رسیدن به پول تشویق می کند. در اوایل قرن نوزدهم معدنچیان سنگ های متمایل به زرد و درخشان را شناسایی می کردند و فکر می کردند که طلا است. اما در واقع این سنگ های بی مصرف و برنزی رنگ چیزی جز سنگ نور نبودند. آنها مثل هر کس دیگر که فکر می کند چیز قشنگ و با ارزشی پیدا کرده است ولی بعد متوجه می شود که قشنگی و ارزش آن، چیزی جز دروغ نیست، ناراحت می شدند.

9) all thumbs: awkward and clumsy, especially with the hands.

بی دست و پا، دست و پا چلفتی.

Example: Would you do up these buttons for me? I seem to be all thumbs today.

منشاء: انسان و میمون انگشت شست دارند و خیلی از حیوانات دیگر این انگشت را ندارند. انگشت شست در برداشتن اشیا و انجام خیلی کارهای دیگر به سایر انگشت ها کمک می کند. ولی اگر همه انگشت های دست، انگشت شست بودند، چه اتفاقی می افتاد؟ مسلما در برداشتن اشیاء و کار با صفحه ی کلید کامپیوتر و یا خیلی از کارهای دیگر مشکل می داشتیم. به همین خاطر، این اصطلاح، در انجام کارهای فیزیکی مربوط به دست، به شخصی اشاره دارد که قادر به خوب انجام دادن کارها نیست.

10) (have) ants in your pants: extreme restlessness, over activity.

بی قراری، دلشوره؛ بی قرار بودن، کک به تنبان کسی افتادن.

Example: You never sit still. You must have ants in your pants.

منشاء: به راحتی می توان تصور کرد که این اصطلاح از کجا نشات گرفته است. اگر واقعا کک داخل شلوار شما باشد چه احساسی خواهید داشت؟ به سختی خواهید توانست آرام بگیرید. آنقدر به خودتان خواهید پیچید تا از شر آن راحت شوید.

11) apple of your eye: a person or thing that is greatly loved, treasured, and adored.

نور چشم، چشم و چراغ.

Example: Amir was the apple of my eye.

منشاء: این گفته از انجیل گرفته شده است. مردم باستان فکر می کردند که مردمک چشم انسان چیز جامدی است و به شکل سیب است. مردمک (یعین سیب چشم) ارزشمند بود، زیرا بدون آن نمی توانستید چیزی را ببینید.

12) as the crow flies: by the shortest and most direct route.

صاف و مستقیم، به خط یا راه مستقیم.

Example: Sina lives only a few blocks from school as the crow flies.

منشاء: بیشتر پرنده ها در خط مستقیم به طرف مقصد خود پرواز می کنند و کلاغ نیز جز همین گروه است. آنها در پرواز از مسیر خود منحرف نمی شوند و یا به طور زیگزاگ حرکت نمی کنند. بنابراین برای رسیدن به مقصد خود، از مسیری صاف و مستقیم استفاده می کنند. متاسفانه انسان ها نمی توانند مثل کلاغ ها مستقیم حرکت کنند و یا روی زمین صاف و مستقیم حرکت کنند. انسان ها مجبورند پیاده بروند، سوار ماشین شوند و مسیرهای پیچ در پیچی را طی کنند. محاسبه مسیر به طور صاف و مستقیم معمولا غیر عادی به نظر می رسد چرا که مسیر مستقیم 5 کیلومتری بین دو نقطه ممکن است با احتساب پیچ ها و کوه ها و تپه ها و موانع ده کیلومتر باشد. در ضمن از این اصطلاح برای دادن آدرس مستقیم نیز استفاده می شود.

13) asleep at the wheel/switch: not attending to one’s job or failing to react quickly, not being alert.

غافل، اهمال کار

Example: Mina lost her job because she was asleep at the switch.

منشاء: این گفته از اواسط قرن نوزدهم زمانی که راه آهن به کار افتاد مصطلح شده است. یکی از وظایف مهم راننده قطار این بود که بتواند به موقع و بدون اتلاف وقت قطار را از مسیری به مسیر دیگر بیاندازد. اگر راننده در این لحظه به خواب می رفت دیگر نمی توانست کاری بکند و قطار به ناچار از مسیر خود منحرف می شد و یا سانحه ای به وقوع می پیوست. امروزه این اصطلاح در مورد شخصی بکار می رود که دقت زیادی به کار خود نمی کند و یا در انجام وظیفه خود کوتاهی می کند.

14) at the drop of a hat: right away, at once, without delay.

بلافاصله، بی درنگ، به یک اشاره.

Example: Farhad would have gone to the football game at the drop of a hat.

منشاء: روش های زیادی برای شروع یک مسابقه یا هر ورزشی وجود دارد: تیر اندازی کردن، تکان دادن یک پرچم، فریاد زدن “سرجای خود، آماده، حرکت”. در زمان های قدیم فردی کلاه خود را روی زمین می انداخت تا مسابقه بلافاصله شروع شود. امروزه اگر کسی مشتاقانه کاری را انجام دهد (نه صرفا کار ورزشی) ما هم در جا به او می گوییم که “احسنت”، آن را به یک اشاره انجام دادی.

15) (be) at the end of your rope: at the limit of your ability, or patience to do something.

نهایت تاب و تحمل، طاقت کسی طاق شدن، جان کسی به لب رسیدن.

Example: I’ve tried everything, but nothing’s worked. I’m at the end of my rope.

منشاء: تصور کنید که در تلاش هستید از طنابی برای بالا رفتن از یک کوه و یا یک درخت استفاده کنید. در انتهای طناب هستید، ولی هنوز نتوانسته اید به مقصد خود برسید. حال در هر موقعیتی که هستید (چه نیاز به طناب داشته باشید و یا نداشته باشید) می خواهید به هدفی برسید. به این گفته فکر کنید. ممکن است از نظر توانایی، قدرت بدنی و یا حتی فکری کم آورده باشید. منشاء دیگر این حقیقت اشاره به مزرعه حیوانات دارد که در آن حیوانات، برای حرکت و چرای خود، به طنابی بسته می شوند که بیش از آن نتوانند جلوتر بروند.

16) have axe to grind: have a private reason for doing something.

دنبال نفع شخصی خود بودن، بی طمع نبودن.

Example: Crystal always flatters me, but I think she has an axe to grind.

منشاء: در اوایل قرن نوزدهم شخصی داستان خود را در روزنامه ای نوشت. داستان در مورد کودکی نویسنده بود و اینکه مردی او را برای تیز کردن تبرهایش فریب داده است. به این ترتیب که پسربچه سنگ بزرگ آسیاب را می چرخاند تا مرد بتواند تبرهایش را با استفاده از آن تیز کند. مرد به پسر می گفت که او تیزکنی زرنگ، قوی و بزرگ است. مرد بابت این کار پولی به پسر نمی داد و حتی از او تشکر هم نمی کرد، فقط او را سرزنش می کرد که وقت خود را تلف می کند و به مدرسه نمی رود. بعدها این گفته بین مردم نیز رایج شد. وقتی می گفتند که “تبری برای تیز کردن دارد” منظورشان اشاره به شخصی بود که به دنبال نفع شخصی خود است و این کار را با چرب زبانی و فریب دادن دیگری انجام می دهد. بعضی وقت ها مردم شکل منفی این گفته را به کار می برند تا نشان دهند که آنها صادق هستند و تلاش نمی کنند با کلک انجام کاری را از کسی بخواهند.

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
لطفا محصول اضافی مورد نظر را انتخاب کنید
اسکرول به بالا