لیست اصطلاحات گرامری انگلیسی؛ [همراه با توضیح و مثال] - بخش 10

همیشه در یادگیری گرامر و دستور زبان انگلیسی، به آموزش موضوعات مختلف پرداخته ایم. در واقع آموزش موضوعات مختلف باعث می شود که شما بتوانید به خوبی صحبت کنید و بنویسید. اگر با دستور یک زبان آشنایی نداشته باشید، نمی توانید جمله بندی درستی داشته باشید و کلمات را به درستی در کنار هم بچینید. اما نقش هر کدام از این کلمات چیست؟ و چه کاری در جمله انجام می دهند؟ در این پست ما با موضوعات مختلف دستور زبان کاری نداریم، بلکه می خواهیم شما را با کلمات مختلفی که در جمله ها به کار می روند، آشنا کنیم.

در آموزش و یادگیری گرامر زبان انگلیسی ممکن است با یک سری کلمات مواجه شوید که تا به حال اصلا آنها را نشنیده اید و نمی دانید که کاربرد آنها چگونه است؟ در این پست ما قصد داریم شما را با اینگونه کلمات آشنا کنیم و نحوه استفاده از آنها را به شما یاد بدهیم.

این واژه ها همراه با تعریف و توضیح کامل هستند که مثال هایی هم برای تفهیم بهتر شما آورده شده است:

(اصطلاحات گرامری) Grammar Terms

1. active voice: one of two voices in English; a direct form of expression where the subject performs or “acts” the verb; see also passive voice. e.g: “Many people eat rice”

جهت معلوم: Active voice چیست؟ Active voice یا «جهت معلوم» یکی از دو جهت در زبان انگلیسی است (جهت معلوم و مجهول). این جهت یک فرم مستقیمی از بیان است که در آن فاعل، فعل را انجام می دهد یا در واقع به آن “عمل می کند”. جهت مجهول را نیز ببینید، به عنوان مثال: “بسیاری از مردم برنج می خورند.”

2. adjective: part of speech that typically describes or “modifies” a noun. e.g: “It was a big dog.”

صفت: بخشی از گفتار است که معمولاً یک اسم را توصیف یا “اصلاح” می کند. به عنوان مثال: “آن یک سگ بزرگ بود.”

3. adjective clause: seldom-used term for relative clause.

جمله واره وصفی: به ندرت برای جمله موصولی استفاده می شود.

4. adjunct: word or phrase that adds information to a sentence and that can be removed from the sentence without making the sentence ungrammatical. e.g: I met John at school.

افزوده: کلمه یا عبارتی که اطلاعاتی را به جمله اضافه می کند و می تواند بدون اینکه جمله را از حالت گرامری (دستور زبانی) خارج کند، از جمله حذف شود.
به عنوان مثال: من با جان در مدرسه آشنا شدم.

5. adverb: word that modifies a verb, an adjective or another adverb. e.g: quickly, really, very.

قید: کلمه ای که یک فعل، یک صفت یا یک قید دیگر را تغییر می دهد (اصلاح می کند). به عنوان مثال: به سرعت، واقعا، بسیار.

6. adverbial clause: dependent clause that acts like an adverb and indicates such things as time, place or reason. e.g: Although we are getting older, we grow more beautiful each day.

بند قیدی: بند قیدی یا بند وابسته که مانند یک قید عمل می کند و مواردی مانند زمان، مکان یا دلیل را نشان می دهد. به عنوان مثال: اگرچه ما پیرتر می شویم، اما هر روز زیباتر می شویم.

7. affirmative: statement that expresses (or claims to express) a truth or “yes” meaning; opposite of negative. e.g: The sun is hot.

(جملات) مثبت مفرد: بیانی که بیانگر (یا ادعای بیان) یک حقیقت یا معنای «بله» است. مخالف (نقطه مقابل) منفی. به عنوان مثال: خورشید داغ است.

8. affix: language unit (morpheme) that occurs before or after (or sometimes within) the root or stem of a word. e.g: un- in unhappy (prefix), -ness in happiness (suffix).

وند: واحد زبان (تکواژ) که قبل یا بعد (یا گاهی در داخل) ریشه یا ریشه یک کلمه رخ می دهد. به عنوان مثال: un در unhappy (پیشوند)، ness در happiness (پسوند).

پیشنهادهای ویژه

کامل ترین پکیج آموزش گرامر زبان انگلیسی

کاملترین مجموعه ای که برای یادگیری گرامر به آن نیاز دارید.

نرم افزار مرجع کامل گرامر انگلیسی به زبان فارسی (ویژه اندروید)

یک مرجع کامل همیشه همراهتان روی گوشی

9. agreement (concord): logical (in a grammatical sense) links between words based on tense, case or number. e.g: this phone, these phones.

توافق: پیوندهای منطقی (در مفهوم گرامری) بین کلمات بر اساس زمان، مورد یا عدد. به عنوان مثال: این تلفن، این تلفن ها.

10. antecedent: word or phrase that is replaced by a pronoun. e.g: “Emily is nice because she brings me flowers.”

مرجع ضمیر: کلمه یا عبارتی که با ضمیر جایگزین می شود. به عنوان مثال: “امیلی خوب است زیرا برای من گل می آورد.”

11. appositive: noun phrase that re-identifies or describes its neighbouring noun. e.g: “Canada, a multicultural country, is recognized by its maple leaf flag.”

بدل: عبارت اسمی که اسم مجاور خود را دوباره شناسایی یا توصیف می کند. به عنوان مثال: “کانادا، یک کشور چند فرهنگی، با پرچم برگ افرا شناخته می شود.”

12. article: determiner that introduces a noun phrase as definite (the) or indefinite (a/an).

حرف تعریف: تعیین کننده ای است که یک عبارت اسمی را معین (the) یا نامعین (a/an) معرفی می کند.

13. aspect: feature of some verb forms that relates to duration or completion of time; verbs can have no aspect (simple), or can have continuous or progressive aspect (expressing duration), or have perfect or perfective aspect (expressing completion)

جنبه: در واقع ویژگی برخی از اشکال فعل که مربوط به مدت یا اتمام زمان است را بیان می کند. افعال می توانند جنبه نداشته باشند (ساده) یا می توانند جنبه استمراری یا پیش رونده داشته باشند (بیان مدت زمان) یا جنبه کامل یا کامل داشته باشند (بیان تکمیل).

14. auxiliary verb: verb used with the main verb to help indicate something such as tense or voice. e.g: I do not like you. She has finished. He can swim.

فعل کمکی: فعلی که همراه با فعل اصلی است و برای کمک به نشان دادن چیزی، مانند زمان یا صدا استفاده می شود. به عنوان مثال: من شما را دوست ندارم. او تمام کرده است. او می تواند شنا کن.

15. bare infinitive: unmarked form of the verb (no indication of tense, mood, person, or aspect) without the particle “to”; typically used after modal auxiliary verbs; see also infinitive. e.g: “He should come“, “I can swim“

مصدر بدون حرف اضافه: شکل بدون علامت(حرف اضافه) فعل (بدون اشاره ای به زمان، حالت، شخص یا جنبه) بدون حرف اضافه ی کوچک “to”؛ معمولاً بعد از افعال کمکی معین استفاده می شود. مصدر را ببینید. به عنوان مثال: “او باید بیاید”، “من می توانم شنا کنم”

16. base form: basic form of a verb before conjugation into tenses. e.g: be, speak

ساده ترین شکل فعل: شکل اصلی یک فعل قبل از صرف زمان فعل ها. به عنوان مثال: بودن، صحبت کردن

پیشنهادهای ویژه

کامل ترین پکیج آموزش گرامر زبان انگلیسی

کاملترین مجموعه ای که برای یادگیری گرامر به آن نیاز دارید.