آموزش واژگان انگلیسی – ورزش (دو و میدانی) پارت سوم

آموزش لغات زبان انگلیسی (دو و میدانی)

✍️ این بخش سوم و آخرین بخش از از آموزش واژگان برای “ورزش دو و میدانی” است. در دو بخش قبلی در مورد این ورزش، تاریخچه ی آن و افراد معروف و محبوبی که در این رشته قهرمان شده اند صحبت کردیم. در این قسمت تمام لغات ضروری و کاربردی مربوط به رشته دو و میدانی را برای زبان آموزان عزیز آورده ایم. این لغات همراه با معنی و توضیح کامل کلمه و همچنین دارای یک مثال است. توضیحات لغات و مثال ها ترجمه شده اند، تا شما به راحتی بتوانید لغات و اصطلاحات تخصصی ورزش دو و میدانی را یاد بگیرید.

Text Words

athlete: a person who is skilled in track and field events; a sportsperson.

Example: Paavo Nurmi and Carl Lewis are two of the greatest athletes of all time.

ورزشکار: فردی که در مسابقات دو و میدانی مهارت دارد، یک ورزشکار.

مثال: پاوو نورمی و کارل لوئیس دو تا از بهترین ورزشکاران در تمام دوران هستند.

athletics: the sport of competing in track and field events.

Example: Many people compete in athletics meetings while they are in school.

دو و میدانی: ورزش رقابتی در مسابقات دو و میدانی.

مثال: بسیاری از مردم در جلسات دو و میدانی شرکت می کنند در حالی که در مدرسه هستند.

baton: a short stick or tube passed from runner to runner in a relay race.

Example: The worst mistake a relay runner can make is to drop the baton.

باتوم: یک چوب یا لوله کوتاه در مسابقات امدادی که از یک دونده به دونده دیگر انتقال داده می شود.

مثال: بدترین اشتباه یک دونده امدادی می تواند این باشد که باتوم را رها کند.

bell lap: the final lap in a distance race, signalled by the ringing of a bell.

Example: The bell rang and I knew I only had the 400 metres of the bell lap to go.

دور زنگ (آخر): دور آخر در یک مسابقه مسافت برای علامت دادن، زنگی را به صدا در می آورند.

مثال: زنگ به صدا درآمد و من می دانستم که فقط 400 متر از دور آخر را پیش رو دارم.

decathlon: a men’s athletic competition combining 10 track and field events.

Example: A decathlon competition is normally held over two days.

ورزش ده گانه: یک رقابت دو و میدانی مردانه که ترکیب 10 مسابقه دو و میدانی است.

مثال: یک مسابقه ده گانه به طور معمول بیش از دو روز برگزار می شود.

discus: a heavy, thick-centered disk; the sport of throwing the discus.

Example: The discus throw is one of the oldest events in athletics.

دیسک: یک صفحه سنگین، با مرکز ضخیم؛ ورزش پرتاب دیسک.

مثال: پرتاب دیسک یکی از قدیمی ترین مسابقات دو و میدانی است.

false start: failed start of a race, usually caused by a runner moving forward before the starting gun is fired.

Example: She moved forward before the starting gun went off, and a false start was declared.

شروع اشتباه: شروع ناموفق یک مسابقه که معمولا توسط حرکت یک دونده به جلو قبل از شلیک تفنگ شروع، ایجاد می شود.

مثال: او قبل از اینکه اسلحه شروع به شلیک کند به جلو حرکت کرد، و شروع اشتباه اعلام شد.

field: an area of open land; events in athletics that involve throwing, jumping and vaulting.

Example: Some athletes prefer track events while others prefer the field events.

میدان: محوطه ای باز از یک منطقه؛ مسابقاتی در دو و میدانی که شامل پرتاب، پرش و طاق زنی است.

مثال: بعضی از ورزشکاران مسابقات دو را ترجیح می دهند، در حالی که بعضی دیگر مسابقات میدانی را ترجیح می دهند.

foul: an unfair or illegal act, e.g. foul throw, foul jump.

Example: If a long jumper’s foot goes over the takeoff board, the jump will be called a foul.

خطا: یک عمل ناعادلانه یا غیرقانونی، به عنوان مثال پرتاب خطا، پرش خطا.

مثال: اگر پای یک (ورزشکار) پرش طول از روی تخته برداشته شود، این پرش خطا نامیده خواهد شد.

hammer: a 16-pound metal ball attached to a wire for throwing in an athletic contest; the sport of throwing the hammer.

Example: Most athletes who compete in the hammer throw are big and very strong.

چکش: یک توپ فلزی 16 پوندی که برای پرتاب در یک رقابت دو و میدانی (ورزشی) به سیم وصل شده است. ورزش پرتاب چکش.

مثال: اکثر ورزشکارانی که در پرتاب چکش شرکت می کنند، بزرگ و بسیار قوی هستند.

heptathlon: a women’s athletic competition combining 7 track and field events.

Example: Women who compete in the heptathlon have to spend a lot of time training for all the different events.

ورزش هفت گانه: یک مسابقه دو و میدانی زنانه که ترکیب 7 مسابقات دو و میدانی است.

مثال: زنانی که در مسابقات هفت گانه شرکت می کنند، باید زمان زیادی را صرف تمرین برای مسابقات مختلف بکنند.

high jump: sport in which competitors jump over a bar that is raised until only one competitor can jump over it.

Example: Most athletes who compete in the high jump are very tall and slim.

پرش ارتفاع: ورزشی که در آن رقیب ها از روی میله ای که از آن بالا رفته اند می پرند، تا زمانی که فقط یک رقیب بتواند از روی آن بپرد.

مثال: بیشتر ورزشکارانی که در پرش ارتفاع شرکت می کنند، بسیار قد بلند و لاغر هستند.

hurdles: upright frames, normally placed in a series, that athletes jump over; a race over such frames.

Example: The hurdles used in women’s races are 10 cm lower than those used in the men’s events.

موانع: قاب های عمودی که به طور معمول در یک ردیف قرار داده شده اندو ورزشکاران از روی آنها می پرند؛ مسابقه ای برای (پرش) بر روی همچین قاب هایی.

مثال: موانع استفاده شده در مسابقات زنان 10 سانتی متر کمتر از موانع استفاده شده در مسابقات مردان است.

javelin: a lightweight, spear-like object; the sport of throwing the javelin.

Example: Officials must be sure that javelin throwers have plenty of room in which to compete.

نیزه: یک شی پیکان مانند و سبک وزن؛ ورزش پرتاب نیزه.

مثال: مقامات باید مطمئن باشند که پرتاب کنندگان نیزه فضای فراوانی برای رقابت دارند.

lane: each of a number of parallel strips marked on a running track for athletes to run along.

Example: Most running tracks have 8 lanes, allowing up to 8 runners to compete in a race.

مسیر، خط : هر تعداد نوار موازی که در مسیر دویدن برای ورزشکاران مشخص شده است تا بر روی آن بدوند.

مثال: اکثر مسیرهای دویدن 8 خط دارند، که به 8 دونده اجازه می دهد که در مسابقه شرکت کند.

پیشنهادهای ویژه

آموزش کلمات زبان انگلیسی از پایه

پکیج تخصصی آموزش لغات و افزایش دایره واژگان انگلیسی

پکیجی کامل از مجموعه های تخصصی یادگیری لغات، از سطح مقدماتی تا فوق پیشرفته

نرم افزار دلفین با قابلیت جعبه لایتنر (G5) و دیکشنری رایگان

لغات انگلیسی را به راحتی با جعبه لایتنر رایگان دلفین، سریعتر و بهتر حفظ کنید.

lap: one circuit of, or one time around, a running track or a racetrack.

Example: A 400-metre race is one lap of an outdoor track, or two laps of an indoor track.

دور (مسابقه): یک دور از، یک دفعه دور، یک مسیر دویدن یا یک مسیر مسابقه.

مثال: یک مسابقه 400 متری یک دور در مسیر فضای باز یا دو دور در مسیر فضای بسته است.

long jump: an athletic event in which competitors jump as far as possible along the ground in one leap.

Example: Carl Lewis was a champion sprinter, but he was also a four-time Olympic champion in the long jump.

پرش طول: یک مسابقه دو و میدانی که در آن رقیب ها در یک جهش تا جایی که امکان دارد در امتداد زمین می پرند.

مثال: کارل لوئیس قهرمان دو سرعت بود، اما او همچنین در پرش طول چهار دفعه قهرمان المپیک شد.

marathon: a long-distance running race of 26 miles and 385 yards (42.195 km).

Example: Not many people become marathon runners because it is such a difficult race.

دو ماراتون: یک مسابقه دو با مسافت طولانی 26 مایل و 385 یارد (195/42 کیلومتر).

مثال: افراد زیادی دونده دو ماراتون نمی شوند، زیرا مسابقه ی بسیار سختی است.

middle-distance: a race distance of between 800 and 5,000 metres.

Example: Many of the world’s best middle-distance runners come from Northern Africa.

دو نیمه استقامت: مسافت مسابقه بین 800 تا 5000 متر.

مثال: بسیاری از دوندگان نیمه استقامت که در جهان بهترین هستند، از شمال آفریقا آمده اند.

pole-vault: an event in which competitors vault over a high bar with the aid of an extremely long, flexible pole used to give extra spring.

Example: The pole-vault is one of the most technically difficult events in athletics, and also one of the most exciting to watch.

پرش با نیزه: مسابقه ای که در آن رقیب ها بر روی یک میله بلند که با کمک گرفتن از یک میله فوق العاده بلند و انعطاف پذیر برای ایجاد فنر اضافی استفاده می شود، جهش میزنند.

مثال: پرش با نیزه یکی از سخت ترین مسابقات فنی در رشته دو و میداین است، و همچنین یکی از هیجان انگیزترین (مسابقات) برای تماشا است.

relay: race between teams of runners in which each team member in turn covers part of the total distance.

Example: The relay races are some of the few events in athletics which are team sports, not individual sports.

دو امدادی: مسابقه ای بین تیم های دوندگان که در آن هر یک از اعضای تیم قسمتی از مسافت کل را طی می کند.

مثال: مسابقات دو امدادی از معدود مسابقات دو و میدانی است که ورزشی گروهی است و جز ورزش های فردی نیست.

record: the best performance in a sporting event that has been officially measured and noted.

Example: The main goals for top athletes are Olympic medals, world titles, and world records.

رکورد: بهترین اجرا در یک مسابقه ورزشی که به طور رسمی اندازه گیری و مورد ملاحظه قرار گرفته است.

مثال: هدف های اصلی برای ورزشکاران برتر، مدال های المپیک، عنوان های جهانی و رکوردهای جهانی است.

shot put: an athletic contest in which a very heavy metal ball is thrown as far as possible.

Example: Many of the world’s best competitors in shot put come from Northern and Eastern Europe.

پرتاب وزنه: یک مسابقه دو و میدانی که در آن یک توپ فلزی بسیار سنگین را تا جایی که امکان دارد پرتاب می کنند.

مثال: بسیاری از بهترین رقابت کننده های جهانی در رشته پرتاب وزنه از اروپای شمالی و شرقی می آیند.

sprint: a short, fast race run over a distance of 400 metres or less.

Example: One of the sprint races that always creates a lot of interest is the 100 metres.

دو سرعت: یک مسابقه سریع و کوتاه که در یک مسافت بیشتر یا کمتر از 400 متر می دوند.

مثال: یکی از مسابقات دو سرعتی که همیشه جذابیت بسیار زیادی ایجاد می کند، مسابقه دو در 100 متر است.

starting blocks: small rigid blocks for bracing a runner’s feet at the start of a race.

Example: Before the race, the sprinters sqatted down and positioned their feet in the starting blocks.

بلوک های شروع (مسابقه): بلوک های سفت و کوچک برای نیرو بخشی پاهای دونده در شروع مسابقه است.

مثال: قبل از مسابقه، دوندگان سرعت چمباتمه زدند و پاهایشان را در بلوک شروع قرار دادند.

steeplechase: a running race in which competitors must clear hurdles and water jumps.

Example: When runners in the steeplechase go over the water jump, they’re trying not to fall over.

پرش بر روی آب: یک مسابقه دویدن که در آن شرکت کنندگان باید موانع را برطرف کنند و از روی آب بپرند.

مثال: زمانی که دوندگان در مسابقه از روی آب می پرند، آنها سعی می کنند که نیافتند.

track: a prepared circuit for athletes to run on; the sport of running on such a track.

Example: An athletics track is usually oval in shape, 400 metres long, and it usually has 8 running lanes.

مسیر: یک محیط آماده شده برای دویدن ورزشکاران؛ ورزش دویدنی در همچین مسیری است.

مثال: یک مسیر دو و میدانی که معمولا بیضی شکل است و طول آن 400 متر است و معمولا 8 مسیر دویدن دارد.

track and field: athletics events that take place on a running track and on a field often enclosed by the track.

Example: “Track and field” is the term used in North America, while “athletics” is used in most other places.

دو ومیدانی: مسابقات دو و میدانی که در میدان و زمین دوندگان اتفاق می افتد و اغلب توسط مسیر (پیست) محصور شده است.

مثال: “دو و میدانی”(“Track and field”) اصطلاحی است که در آمریکای شمالی استفاده می شود، در حالی که “دو و میدانی”(“athletics”) در اکثر مکان های دیگر استفاده می شود.

triple jump: an event in which competitors leap as far as possible by performing a hop, a step and a jump.

Example: Most people who are good at the triple jump are tall and lean, and most are also good at sprinting.

پرش سه گام: مسابقه ای است که در آن شرکت کنندگان به وسیله ی اجرای روی یک پا ایستادن، یک گام و یک پرش تا جایی که امکان دارد می پرند.

مثال: بیشتر افرادی که در پرش سه گام خوب هستند قد بلند و لاغر هستند، و همچنین اکثرا در دو سرعت هم خوب هستند.

📍 در قسمت زیر می توانید لیست بخش های مربوط به آموزش واژگان انگلیسی را مشاهده نمایید.

خوراکی ها (سبزیجات)

خوراکی ها (میوه ها)

خوراکی ها (غلات، حبوبات، آجیل)

خوراکی ها (گوشت و طیور)

خوراکی ها (ماهی و غذاهای دریایی)

خوراکی ها (لبنیات)

انواع غذاها

دو و میدانی – پارت اول

دو و میدانی – پارت دوم

دو و میدانی – پارت سوم

ژانر فیلم ها

آشپزی کردن

آشپزخانه و وسایل آشپزخانه

اتاق غذاخوری و چیدن میز غذا

رستوران

غذا و سلامت

غذاهای بریتانیایی

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
لطفا محصول اضافی مورد نظر را انتخاب کنید
اسکرول به بالا