داستان خواندنی زبان انگلیسی به فارسی – داغ ننگ (قسمت شانزدهم)

خواندن داستان های انگلیسی به فارسی به زبان آموزان کمک می کند به راحتی بتوانند جمله بندی کنند و در مکالمات استفاده کنند. و یا حتی می توانند درک کنند که از کلمات کجا و چه موقع استفاده کنند. خواندن داستان مهارت reading شما را تقویت می کند و علاوه بر آن لغات و اصطلاحات زیادی را فرا خواهید گرفت. سایت languagedownload.ir تمامی این مطالب را به صورت رایگان برای شما عزیزان قرار می دهد تا در جهت پیشرفت و پیشروی زبان آموزان کمکی کرده باشد. لینک هایی که در زیر مشاهده می کنید، پکیج و نرم افزار فوق العاده کاربردی آموزش زبان انگلیسی به فارسی است که با تهیه آنها به راحتی می توانید زبان انگلیسی را همراه با نکات کاربردی فرا بگیرید.

اکنون قسمت شانزدهم از داستان “داغ ننگ” را همراه با ترجمه فارسی در این پست قرار می دهیم:

Arthur Dimmesdale – Chapter 5

Then she turned to her mother and said, “Come away, mother, or that old man will catch you! But he cannot catch little Pearl!”

سپس به طرف مادر برگشت و گفت: “مادر، برویم وگرنه آن پیرمرد تو را می گیرد! ولی نمی تواند پرل را شکار کند!”

Chillingworth walked away from the window and went back to his work, then he said to the young minister,”I see you every day.

چیلینگورث از پنجره کنار رفت و به سر کارش برگشت. سپس به کشیش جوان گفت: “من شما را هر روز می بینم.

You are sick, but in a very strange way. Sometimes I think that I know the answer. Sometimes I understand nothing about it. Can I ask a question?”

شما بیمارید، ولی به شکل عجیبی. گاهی فکر می کنم پاسخ را می دانم. گاهی می فهمم که هیچ چیز درباره آن نمی دانم. می توانم از شما چیزی بپرسم؟”

پیشنهادهای ویژه

کاملترین پکیج منابع گرامر زبان انگلیسی

کامل ترین پکیج آموزش گرامر زبان انگلیسی

کاملترین مجموعه ای که برای یادگیری گرامر به آن نیاز دارید.

نرم افزار مرجع کامل گرامر انگلیسی به زبان فارسی (ویژه اندروید)

یک مرجع کامل همیشه همراهتان روی گوشی

“Of course.”

“البته”

“Do you have any secrets from me?”

“رازی دارید که از من پنهان باشد؟”

“What do you mean?”

“منظورتان چیست؟”

“Sometimes a man is sick because there are secrets in his heart:” Chillingworth answered. Then he looked into the young minister’s eyes and repeated, “Does your heart have any secrets, Mr. Dimmesdale?”

چیلینگورث پاسخ داد: “گاهی شخص بیمار است، زیرا رازهایی در قلبش دارد.” سپس به چشمان کشیش جوان نگاه کرد و تکرار کرد “آقای دیمزدیل آیا قلب شما رازهایی دارد؟”

The young minister stood up angrily. “You are not a doctor of the heart!” he said.

کشیش جوان با خشم برخاست و گفت: “شما پزشک قلب نیستید.”

“But how can I help you when you do not tell me everything?” the doctor said.

پزشک گفت: “ولی چگونه می توانم به شما کمک کنم وقتی همه چیز را به من نمی گویید؟”

“I cannot tell you everything,” the minister said. “Not you or anybody! Only God can help a man with a sick heart. You cannot stand between me and God!”

کشیش گفت: “نمی توانم همه چیز را به شما بگویم. نه شما و نه هیچ کس دیگر! تنها خدا می تواند به قلب بیمار کمک کند. شما نمی توانید واسطه من و خدا شوید!”

Without another word, he left the room.

بدون یک کلمه دیگر، او اتاق را ترک کرد.

 

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
لطفا محصول اضافی مورد نظر را انتخاب کنید
اسکرول به بالا