اصطلاحات رایج امریکن با ترجمه فارسی – درس چهل و یکم

اکنون درس چهل و یکم از آموزش اصطلاحات پرکاربرد زبان انگلیسی را در اختیار شما قرار می دهیم. آموزش این دروس بسیار کاربردی و ضروری هستند. هر زبان آموزی باید در مکالمات و یا نوشته های خود، اصطلاحات و اسلنگ هایی را به کار برد. این دروس همراه با نکاتی و آموزش هایی که در اختیار شما قرار می دهد، کمک می کند که به راحتی از آنها استفاده کنید. توجه داشته باشید که استفاده از اصطلاحات در مکالمات شما، آنها را زیبا و جذاب جلوه می دهد.

اکنون درس چهل و یکم از آموزش پرکاربردترین اصطلاحات انگلیسی را برای شما قرار می دهیم:

روابط مطلوب  (Pleasant relationships)

31. make a good / perfect match            (خیلی) جور بودن

A: Are Sue and her husband happily-married?

B: They sure are. They make a perfect match.

آیا سو و شوهرش از ازدواج شان راضی هستند؟

واقعا هستند. خیلی با هم جورند.

پیشنهادهای ویژه

55 مجموعه اصطلاحات و ضرب المثل های انگلیسی

بسته مجموعه های آموزش اصطلاحات و اسلنگ های انگلیسی

یادگیری کامل اسلنگها، اصطلاحات عامیانه، فعلهای چند قسمتی و …

نرم افزار دلفین با قابلیت جعبه لایتنر (G5) و دیکشنری رایگان

لغات انگلیسی را به راحتی با جعبه لایتنر رایگان دلفین، سریعتر و بهتر حفظ کنید.

32. make arrangements for sb (to do sth)            ترتیب کاری را دادن – برنامه ریزی لازم را انجام دادن

A: I need to talk to the dean about my transcript but he’s too busy to see me.

B: Don’t worry. I’ll make arrangements for you to see him tomorrow.

من باید با رئیس (دانشکده) راجع به ریز نمراتم صحبت کنم ولی او آنقدر گرفتار است که نمی تواند مرا ببیند.

نگران نباش. من ترتیبی می دهم که فردا او را ببینی.

33. right up one’s alley           راستِ کار کسی بودن – خوراک کسی بودن (علاقه و مهارت داشتن در مورد کاری)

A: Do you think you can fix my TV?

B: I don’t know much about TV sets. Ask John to fix it. It’s right up his alley.

فکر می کنی بتوانی تلویزیون مرا تعمیر کنی؟

من چیز زیادی راجع به تلویزیون نمی دانم. از جان بخواه که این کار را بکند. خوراک اوست.

34. give sb a break            مهلت دادن – فرصت (بیشتری) دادن

A: I don’t think John can handle this job.

B: Come on! He’s a novice. Give him a break. It’s only his second day on this job.

فکر نمی کنم جان بتواند از پس این کار برآید.

دست بردار! او تازه کار است. فرصت بیشتری به او بده. تازه دومین روزی است که سر این کار است.

35. take steps            اقدام کردن – قدم برداشتن

A: Did you talk to your boss about your salary?

B: Yes, and he’s taking steps so I can get a pay raise.

با رئیست راجع به حقوقت صحبت کردی؟

بله و او دارد اقدام می کند که من اضافه حقوق بگیرم.

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
لطفا محصول اضافی مورد نظر را انتخاب کنید
اسکرول به بالا