در این پست، بخشی از شعر سهراب سپهری را همراه با ترجمه در اختیار علاقه مندان به زبان انگلیسی قرار می دهیم. همچنین این پست برای علاقه مندان به شعر و ادبیات فارسی نیز مورد استفاده می باشد. بسیاری از کاربران دنبال اشعار انگلیسی و یا شعرهای فارسی به انگلیسی هستند که به سختی می توانند آنها را پیدا کنند. سایت Languagedownload با قرار دادن گزیده ای از اشعار بزرگان به صورت رایگان برای شما عزیزان، قصد دارد رضایت زبان آموزان و کاربران عزیز را نسبت به سایت بی نظیر لنگوئیج دانلود جذب کند.
قسمت چهارم از شعر سهراب سپهری، به نام ” صدای پای آب ” را بر روی سایت قرار داده ایم: (برای مشاهده روی ادامه مطلب کلیک کنید)
پیشنهادهای ویژه
نرم افزار دوره کامل آموزش انگلیسی (ویژه اندروید)
نرم افزار اندروید دلفین همراه با صدا و تمرین، از الفبا تا سطوح بالا، به صورت کاملا خودآموز و بدون نیاز به استاد
I went as far as the alleyway of doubt
As far as the cool air of contentment
As far as the wet night of affection.
I went to meet someone at the other end of love.
I went on and on as far as Woman
As far as the lamp of pleasure
As far as the silence of desire
As far as the fluttering sound of solitude.
I saw many things on earth:
A child sniffed the moon.
Light fluttered in a doorless cage.
Love ascended to the heaven by a ladder.
A woman pounded light in a mortar.
For lunch they had bread, vegetables, a plate of dew and a warm Bowl of Affection.
I saw a begger
Going from one door to another, asking for a lark’s song
And a street cleaner praying in front of a melon skin.
I saw a lamb munching kites
An ass appreciating fodder
And a cow surfeited with Advice.
I saw a poet addressing a lily “Your Excellency!”.
I saw a book with crystal words.
A sheet of paper made from Spring.
A museum remote from verdure.
پیشنهادهای ویژه
نرم افزار دوره کامل آموزش انگلیسی (ویژه اندروید)
نرم افزار اندروید دلفین همراه با صدا و تمرین، از الفبا تا سطوح بالا، به صورت کاملا خودآموز و بدون نیاز به استاد
A mosque remote from water.
“ترجمه فارسی”
تا ته کوچه ی شک
تا هوای خنک اسغنا
تا شب خیس محبت رفتم.
من به دیدار کسی رفتم در آن سر عشق.
رفتم، رفتم تا زن
تا چراغ لذت
تا سکوت خواهش
تا صدای پر تنهایی
چیزها دیدم در روی زمین:
کودکی دیدم، ماه را بو می کرد.
قفسی بی در دیدم که در آن، روشنی پَرپَر می زد.
نردبانی که از آن، عشق می رفت به بام ملکوت.
من زنی را دیدم، نور در هاون می کوبید.
ظهر در سفره آنان نان بود، سبزی بود، دوری شبنم بود، کاسه داغ محبت بود.
من گدایی دیدم،
در به در می رفت آواز چکاوک می خواست.
و سپوری (رفتگری) که به یک پوسته ی خربزه می برد نماز.
بره ای را دیدم، بادبادک می خورد.
من الاغی دیدم، یونجه را می فهمید.
در چراگاه “نصیحت” گاوی دیدم سیر.
شاعری دیدم هنگام خطاب، به گل سوسن می گفت: “شما!”
من کتابی دیدم، واژه هایش همه از جنس بلور.
کاغذی دیدم، از جنس بهار.
موزه ای دیدم دور از سبزه.
مسجدی دور از آب.