در این پست، بخشی از شعر سهراب سپهری را همراه با ترجمه در اختیار علاقه مندان به زبان انگلیسی قرار می دهیم. همچنین این پست برای علاقه مندان به شعر و ادبیات فارسی نیز مورد استفاده می باشد. بسیاری از کاربران دنبال اشعار انگلیسی و یا شعرهای فارسی به انگلیسی هستند که به سختی می توانند آنها را پیدا کنند. سایت Languagedownload با قرار دادن گزیده ای از اشعار بزرگان به صورت رایگان برای شما عزیزان، قصد دارد رضایت زبان آموزان و کاربران عزیز را نسبت به سایت بی نظیر لنگوئیج دانلود جذب کند.
قسمت پنجم از شعر سهراب سپهری، به نام ” صدای پای آب ” را بر روی سایت قرار داده ایم: (برای مشاهده روی ادامه مطلب کلیک کنید)
کاملترین پکیج آموزش های شنیداری انگلیسی (صوتی)
بهترین مجموعه برای تقویت قدرت شنیدار، تقویت مکالمه و ریدینگ، مناسب برای استفاده روی گوشی یا داخل خودرو
آهنگ های انگلیسی با ترجمه فارسی
آهنگ های جذاب انگلیسی همراه با متن انگلیسی و فارسی با هایلایت همزمان با ترانه
By the bed of desperate theologian stood a jugful of questions.
I saw a mule laden with proses.
A camel laden with empty baskets of questions.
And a mystic laden with tanana-ha-yahu
I saw a trian carrying light:
A train carried theology, and how heavy it was.
A train carried politics, and how empty it was.
A train carried lotus seeds and the songs of canaries.
And a plane flew at thousands of feet
Yet, in its windows the earth could be seen:
The hoopoe’s crest
The markings on the butterfly’s wings
A frog’s reflection in the pond
The flight of a fly through the street of solitude
And a sparrow’s bright desire to descend
from a plane tree to the ground.
The sun’s maturity
And the lovely love-making of the doll with dawn.
A flight of stairs led to the Hotbed of Lust
To the Cellar of Alcohol
To the Law of Rose Decay
To the Arithmetic Perception of Aliveness
To the Rooftops of Revelation
To the Platform of Epiphany
پیشنهادهای ویژه
نرم افزار دوره کامل آموزش انگلیسی (ویژه اندروید)
نرم افزار اندروید دلفین همراه با صدا و تمرین، از الفبا تا سطوح بالا، به صورت کاملا خودآموز و بدون نیاز به استاد
” ترجمه فارسی “
سر بالین فقیهی نومید، کوزه ای دیدم لبریز سوال.
قاطری دیدم بارش “انشا”.
اشتری دیدم بارش سبد خالی “پند و امثال”.
عارفی دیدم بارش “تنناها یاهو”.
من قطاری دیدم، روشنایی می برد.
من قطاری دیدم، فقه می برد و چه سنگین می رفت.
من قطاری دیدم، که سیاست می برد (و چه خالی می رفت).
من قطاری دیدم تخم نیلوفر و آواز قناری می بزد.
و هواپیمایی، که در آن اوج هزاران پایی
خاک از شیشه ی آن پیدا بود:
کاکل پوپک،
خال های پر پروانه
عکس غوکی در حوض
و عبور مگس از کوچه ی تنهایی
خواهش روشن یک گنجشک وقتی از روی چناری به زمین می آید.
و بلوغ خورشید
و هم آغوشی زیبای عروسک با صبح.
پله هایی که به گلخانه ی شهوت می رفت.
پله هایی که به سردابه ی الکل می رفت.
پله هایی که به قانون فساد گل سرخ
و به ادراک ریاضی حیات
پله هایی که به بام اشراق
پله هایی که به سکوی تجلی می رفت.