داستان های کوتاه انگلیسی به فارسی – داغ ننگ (قسمت دوم)

خواندن داستان های انگلیسی به فارسی به زبان آموزان کمک می کند به راحتی بتوانند جمله بندی کنند و در مکالمات استفاده کنند. و یا حتی می توانند درک کنند که از کلمات کجا و چه موقع استفاده کنند. خواندن داستان مهارت reading شما را تقویت می کند و علاوه بر آن لغات و اصطلاحات زیادی را فرا خواهید گرفت. سایت languagedownload.ir تمامی این مطالب را به صورت رایگان برای شما عزیزان قرار می دهد تا در جهت پیشرفت و پیشروی زبان آموزان کمکی کرده باشد. لینک هایی که در زیر مشاهده می کنید، پکیج و نرم افزار فوق العاده کاربردی آموزش زبان انگلیسی به فارسی است که با تهیه آنها به راحتی می توانید زبان انگلیسی را همراه با نکات کاربردی فرا بگیرید.

اکنون قسمت دوم از داستان “داغ ننگ” را همراه با ترجمه فارسی در این پست قرار می دهیم:

Hester Prynne – Chapter 1

In the 1600s, Boston, Massachusetts, was only a small town. Outside the town there was a small, dark building. This was the prison.

در دهه 1600 بوستون، ماساچوست، تنها شهر کوچکی بود. بیرون شهر ساختمان سیاه کوچکی بود. اینجا زندان بود.

One morning in June a large crowd of people waited outside the prison door. They wore dark clothes.

یک روز صبح در ماه ژوئن جمعیت زیادی بیرون در زندان منتظر بودند. آنها لباس های تیره به تن داشتند.

“Hester Prynne is a child of the Devil,” said an ugly woman in the crowd.

در میان جمعیت یک زن زشت رو گفت: “هستر پرین فرزند شیطان است.”

پیشنهادهای ویژه

دانلود کتاب داستان انگلیسی با معنی

بسته کامل کتابهای داستان انگلیسی (PDF, MP3)

صدها کتاب داستان سطح بندی شده، بهترین منبع برای یادگیری و تقویت زبان با داستان

داستانهای کوتاه طنز انگلیسی با ترجمه فارسی

نرم افزار داستانهای کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی (ویژه اندروید)

داستانهای کوتاه سطح بندی شده، همراه با فایل صوتی و هایلایت هوشمند و تمرین

اپلیکیشن درک مطلب و خواندن

نرم افزار تقویت درک مطلب انگلیسی (ویژه اندروید)

متن های مخصوص درک مطلب با ترجمه فارسی، همراه با فایل صوتی و هایلایت هوشمند و تمرین

“That is right,” said a man in a tall, gray hat. “Why don’t they punish her with fire?”

مردی با کلاه بلند خاکستری گفت: “درست است. چرا او را با آتش مجازات نمی کنند؟”

“Why don’t they kill her?” a third person wanted to know.

شخص سوم می خواست بداند “چرا او را نمی کشند؟”

“Be quiet!” somebody called from the front of the crowd. “They are opening the prison door.”

کسی در جلوی جماعت فریاد زد: “آرام! در زندان را باز می کنند.”

The crowd was quiet. The door opened and a small man in black clothes came out. A woman in a colorful dress followed him.

جمعیت آرام شد. در باز شد و مرد کوچک اندامی با لباس های سیاه بیرون آمد. زنی با پیراهن رنگی در پی اش آمد.

She was a tall woman with a strong, beautiful face and large, dark eyes. Her long, black hair shone in the sunlight.

او زنی بلند قد با چهره ای استوار و زیبا و چشمانی بزرگ و سیاه بود. موی بلند سیاهش در نور خورشید می درخشید.

There was a baby in her arms and a big, red letter “A” on the front of her dress.

بچه ای در آغوشش و حرف بزرگ قرمز A روی سینه پیراهنش بود.

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
لطفا محصول اضافی مورد نظر را انتخاب کنید
اسکرول به بالا