آموزش اصطلاحات رایج و کاربردی زبان انگلیسی به فارسی – درس شانزدهم

اکنون درس شانزدهم از آموزش اصطلاحات پرکاربرد زبان انگلیسی را در اختیار شما قرار می دهیم. آموزش این دروس بسیار کاربردی و ضروری هستند. هر زبان آموزی باید در مکالمات و یا نوشته های خود، اصطلاحات و اسلنگ هایی را به کار برد. این دروس همراه با نکاتی و آموزش هایی که در اختیار شما قرار می دهد، کمک می کند که به راحتی از آنها استفاده کنید. توجه داشته باشید که استفاده از اصطلاحات در مکالمات شما، آنها را زیبا و جذاب جلوه می دهد.

اکنون درس شانزدهم از آموزش پرکاربردترین اصطلاحات انگلیسی را برای شما قرار می دهیم:

ضعف های آدم ها  (People’s weaknesses)

1. have a finger in every pie            نخود هر آش بودن

(be involved in everything)

 

A: Are you going to ask Barbara for help?

B: No, I’m not. She’s very helpful but she’s a busybody. She has a finger in every pie.

قصد داری از باربارا کمک بخواهی؟

نه. او به همه کمک می کند ولی فضول است. او نخود هر آش است.

پیشنهادهای ویژه

55 مجموعه اصطلاحات و ضرب المثل های انگلیسی

بسته مجموعه های آموزش اصطلاحات و اسلنگ های انگلیسی

یادگیری کامل اسلنگها، اصطلاحات عامیانه، فعلهای چند قسمتی و …

نرم افزار دلفین با قابلیت جعبه لایتنر (G5) و دیکشنری رایگان

لغات انگلیسی را به راحتی با جعبه لایتنر رایگان دلفین، سریعتر و بهتر حفظ کنید.

2. be full of hot air        چرند گفتن – چرت و پرت گفتن

(full of nonesense, talking none-sense)

 

A: Alice keeps talking behind your back.

B: Pay no attention. She’s full of hot air.

آلیس تمام مدت پشت سرت حرف می زند.

اهمیت نده. زیاد چرت و پرت می گوید.

3. can’t take a joke          تحمل یا جنبه شوخی نداشتن

 

A: I was only joking about Sue’s dress but she was badly hurt.

B: Don’t worry. The trouble with Sue is she can’t take a joke.

من فقط داشتم راجع به لباس سو شوخی می کردم، اما خیلی به او برخورد.

نگران نباش. مشکل سو این است که جنبه شوخی ندارد.

4. can’t see beyond the end of one’s nose            جلوتر از نوک بینی خود را ندیدن

(not to be farsighted, to be self – centered)            آینده نگر نبودن – خود محور بودن

 

A: I don’t approve of Mary. she lives from day to day.

B: You said it! She never plans ahead because she can’t see beyond the end of her nose.

من مری را قبول ندارم. او از امروز به فردا زندگی می کند.

آی گفتی! او هیچ وقت برنامه ریزی نمی کند چون که جلوتر از بینی خود را نمی بیند.

5. a babe in the woods             آدم خام – کسی که دهانش بوی شیر می دهد

(a innocent person, an inexperienced)          آدم هالو و ساده – آدم خام و بی تجربه

 

A: Do you think Joe Williams can run the company?

B: I doubt it. He might be a good engineer but he’s a babe in the woods as a manager.

فکر می کنی جو ویلیامز بتواند شرکت را اداره کند؟

شک دارم. او شاید مهندس خوبی باشد ولی به عنوان مدیر یک شرکت آدم خام و بی تجربه ای است.

6. a hard nut to crack         آدم سر سخت

(a difficult person or thing to deal with, a person who is difficult to persuade or influence)

(کنایه از کسی که قانع کردن یا تحت تاثیر قرار دادن او دشوار است.)

A: I’m trying to persuade George to stop smoking. It’s really ruining his health.

B: You’re wasting your time. He’s a hard nut to crack.

دارم سعی می کنم جرج را قانع کنم که سیگار را ترک کند. سیگار دارد سلامتی اش را از بین می برد.

داری وقتت را تلف می کنی. او آدم سرسختی است.

7. live in a fool’s paradise            الکی خوش بودن – به چیز واهی دل خوش کردن

(feeling happy not knowing that your happiness is a false idea)

 

A: I’m planning to quit my job and start my own business.

B: How did you get this idea into your head. You have neither the money nor the expertise. You must stop living in a fool’s paradise and get real.

قصد دارم کارها را رها کنم و برای خودم کار کنم.

این فکر از کجا به سرت افتاده؟ تو نه پولش را داری و نه تخصص اش را. تو باید دست از الکی خوش بودن برداری و با واقعیت روبرو شوی.

 

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
لطفا محصول اضافی مورد نظر را انتخاب کنید
اسکرول به بالا