دانلود داستان های جالب انگلیسی – داغ ننگ (قسمت ششم)

خواندن داستان های انگلیسی به فارسی به زبان آموزان کمک می کند به راحتی بتوانند جمله بندی کنند و در مکالمات استفاده کنند. و یا حتی می توانند درک کنند که از کلمات کجا و چه موقع استفاده کنند. خواندن داستان مهارت reading شما را تقویت می کند و علاوه بر آن لغات و اصطلاحات زیادی را فرا خواهید گرفت. سایت languagedownload.ir تمامی این مطالب را به صورت رایگان برای شما عزیزان قرار می دهد تا در جهت پیشرفت و پیشروی زبان آموزان کمکی کرده باشد. لینک هایی که در زیر مشاهده می کنید، پکیج و نرم افزار فوق العاده کاربردی آموزش زبان انگلیسی به فارسی است که با تهیه آنها به راحتی می توانید زبان انگلیسی را همراه با نکات کاربردی فرا بگیرید.

اکنون قسمت ششم از داستان “داغ ننگ” را همراه با ترجمه فارسی در این پست قرار می دهیم:

Roger Chillingworth – Chapter 2

At one o’clock they took Hester and her child back to the prison. Hester sat on the bed with her baby and cried.

در ساعت یک هستر و بچه اش را به زندان برگرداندند. هستر با بچه در بستر نشست و گریست.

After an hour, she and the baby started to feel weak. The workers in the prison brought in a doctor.

پس از یک ساعت، او و بچه احساس ضعف کردند. کارکنان زندان برایش پزشک آوردند.

پیشنهادهای ویژه

دانلود کتاب داستان انگلیسی با معنی

بسته کامل کتابهای داستان انگلیسی (PDF, MP3)

صدها کتاب داستان سطح بندی شده، بهترین منبع برای یادگیری و تقویت زبان با داستان

داستانهای کوتاه طنز انگلیسی با ترجمه فارسی

نرم افزار داستانهای کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی (ویژه اندروید)

داستانهای کوتاه سطح بندی شده، همراه با فایل صوتی و هایلایت هوشمند و تمرین

اپلیکیشن درک مطلب و خواندن

نرم افزار تقویت درک مطلب انگلیسی (ویژه اندروید)

متن های مخصوص درک مطلب با ترجمه فارسی، همراه با فایل صوتی و هایلایت هوشمند و تمرین

Doctor His name was Roger Chillingworth. Hester looked at the doctor and felt afraid. He was the man from the back of the crowd.

اسم او راجر چیلینگورث بود. هستر به پزشک نگاه کرد و ترسید. همان مرد ایستاده در عقب جمعیت بود.

“Leave me with the young woman” the old doctor told the prison workers.

پزشک پیر به کارکنان زندان گفت: “مرا با زن جوان تنها بگذارید.”

He gave the baby something on a spoon. Minutes later, the baby stopped crying and slept. The doctor then turned to Hester Prynne and said, “Drink this. You will feel better.”

او با قاشق چیزی به بچه داد. دقایقی بعد گریه بچه متوقف و به خواب رفت. سپس پزشک به هستر پرین رو کرد و گفت: “این را بنوش، حالت را بهتر خواهد کرد.”

Hester took a cup from his hand and drank slowly. Then she sat on the bed next to her baby. The doctor sat on the only chair in the room.

هستر فنجان را از دست او گرفت و آهسته نوشید. سپس در بستر کنار بچه نشست. پزشک روی تنها صندلی اتاق نشست.

“I waited two years for you,” Hester said. “Where were you?”

هستر گفت: “دو سال منتظرت بودم. کجا بودی؟”

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
لطفا محصول اضافی مورد نظر را انتخاب کنید
اسکرول به بالا