داستان های جالب و خواندنی انگلیسی به فارسی – زنان کوچک (قسمت بیست و دوم)

اکنون قسمت بیستم و دوم از فصل دهم زنان کوچک را در اختیار شما قرار می دهیم. متن داستان همراه با ترجمه فارسی می باشد که زبان آموزانی که در سطح مبتدی هستند، بتوانند به راحتی از آن استفاده کنند. فراموش نکنید که یادگیری زبان انگلیسی همراه با خواندن داستان بسیار کاربردی و موثر است.

The girls went to their father and kissed him. They were very, very happy.

دختران به سوی پدرشان رفتند و او را بوسیدند. آنان بسیار بسیار خوشحال بودند.

“Quietly,girls,” Mrs. March said. “Beth is sleeping!”

خانم مارچ گفت: “آرام، دخترها. بت خوابیده!”

But Beth came down from her bedroom.

اما بت از اتاق خوابش پایین آمد.

“Oh, Father, it’s you!” she said.

او گفت: “اوه، پدر، تویی!”

پیشنهادهای ویژه

دانلود کتاب داستان انگلیسی با معنی

بسته کامل کتابهای داستان انگلیسی (PDF, MP3)

صدها کتاب داستان سطح بندی شده، بهترین منبع برای یادگیری و تقویت زبان با داستان

داستانهای کوتاه طنز انگلیسی با ترجمه فارسی

نرم افزار داستانهای کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی (ویژه اندروید)

داستانهای کوتاه سطح بندی شده، همراه با فایل صوتی و هایلایت هوشمند و تمرین

اپلیکیشن درک مطلب و خواندن

نرم افزار تقویت درک مطلب انگلیسی (ویژه اندروید)

متن های مخصوص درک مطلب با ترجمه فارسی، همراه با فایل صوتی و هایلایت هوشمند و تمرین

In the morning, Mr, Brooke talked to Meg.

بامدادان، آقای بروک با مگ صحبت کرد.

“I love you,” he said. “Do you love me?”

او گفت: “من تورا دوست دارم. تو هم مرا دوست داری؟”

“I’m only seventeen,” Meg said. “I don’t know …”

مگ گفت: “من فقط هفده سال دارم. نمی دانم …”

Then Aunt March came into the room. Mr. Brook went out quickly.

سپس عمه مارچ به درون اتاق آمد. آقای بروک شتابان بیرون رفت.

“Where are your mother and father?” Aunt March said. “And what’s that man saying to you?”

عمه مارچ گفت: “مادر و پدرت کجا هستند؟ و آن مرد دارد به تو چه می گوید؟”

“He’s father’s friend, Aunt March!” Meg said.

مگ گفت: “او دوست پدر است، عمه مارچ!”

“Then why is your face is red?” Aunt March said. “You can’t marry him. He doesn’t have any money! I’m not going to give you my money.”

عمه مارچ گفت: “پس چرا صورتت سرخ شده؟ تو نمی توانی با او ازدواج کنی. او هیچ پولی ندارد! من پول خودم را به تو نخواهم داد.”

Meg was very angry.

مگ بسیار خشمگین شد.

“I don’t want your money, Aunt March! John loves me, and he’s a good man. We can work for our money. I am going to marry him.”

“من پولتان را نمی خواهم، عمه مارچ! جان دوستم دارد، و مرد خوبی هم هست. ما می توانیم برای پولمان کار کنیم. من با او ازدواج خواهم کرد.”

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
لطفا محصول اضافی مورد نظر را انتخاب کنید
اسکرول به بالا