اکنون درس بیست و هشتم از آموزش اصطلاحات پرکاربرد زبان انگلیسی را در اختیار شما قرار می دهیم. آموزش این دروس بسیار کاربردی و ضروری هستند. هر زبان آموزی باید در مکالمات و یا نوشته های خود، اصطلاحات و اسلنگ هایی را به کار برد. این دروس همراه با نکاتی و آموزش هایی که در اختیار شما قرار می دهد، کمک می کند که به راحتی از آنها استفاده کنید. توجه داشته باشید که استفاده از اصطلاحات در مکالمات شما، آنها را زیبا و جذاب جلوه می دهد.
اکنون درس بیست و هشتم از آموزش پرکاربردترین اصطلاحات انگلیسی را برای شما قرار می دهیم:
رفتارهای نامطلوب (Unpleasant behavior)
6. drive sb crazy / mad دیوانه کردن – اعصاب کسی را خرد کردن – اذیت و آزار کردن
A: How do you like your new job?
B: To be honest, I don’t like it. The telephone never stops ringing. It’s driving me crazy.
نظرت راجع به کار جدیدت چیست؟
راستش، دوستش ندارم. تلفن یکسره زنگ می زند. دارد دیوانه ام می کند.
پیشنهادهای ویژه
بسته مجموعه های آموزش اصطلاحات و اسلنگ های انگلیسی
یادگیری کامل اسلنگها، اصطلاحات عامیانه، فعلهای چند قسمتی و …
نرم افزار دلفین با قابلیت جعبه لایتنر (G5) و دیکشنری رایگان
لغات انگلیسی را به راحتی با جعبه لایتنر رایگان دلفین، سریعتر و بهتر حفظ کنید.
7. go bananas / go nuts دیوانه شدن – خل شدن – عقل از سر کسی پریدن
(to become angry, mad or silly)
A: Did you have a good day at work?
B: No, I had too much work to do. I almost went nuts.
روز خوبی سر کارت داشتی؟
نه، خیلی کار داشتم. چیزی نمانده بود که دیوانه شوم.
8. jump on sb / jump all over sb کسی را دعوا کردن – به کسی پریدن
(to scold sb severely)
A: Do you really have to go now?
B: Yes. If I don’t get home on time, my parents will jump on me.
واقعا باید بروی؟
بله. اگر سر وقت به خانه نرسم پدر و مادرم دعوایم می کنند.
9. get in sb’s hair اذیت کردن – ناراحت کردن – کلافه کردن
(to bother or irritate sb)
A: What are your new students like?
B: They’re ok. They like me but they sometimes get in my hair.
شاگرد جدیدت چطورند؟
خوبند. مرا دوست دارند ولی گاهی اوقات اذیتم می کنند.
10. put one’s foot down دو پا را در یک کفش کردن – سماجت کردن
A: Did you buy a computer for Lisa?
B: I was going to but she put her foot down and asked for a laptop so I finally bought her one.
برای لیزا کامپیوتر خریدی؟
می خواستم بخرم ولی او دو تا پایش را در یک کفش کرد و یک لپ تاپ خواست. بالاخره یکی برایش خریدم.