پرکاربردترین اصطلاحات انگلیسی آمریکایی

پرکاربردترین اصطلاحات زبان انگلیسی همراه با معنی و مثال – درس سی و سوم

اکنون درس سی و سوم از آموزش اصطلاحات پرکاربرد زبان انگلیسی را در اختیار شما قرار می دهیم. آموزش این دروس بسیار کاربردی و ضروری هستند. هر زبان آموزی باید در مکالمات و یا نوشته های خود، اصطلاحات و اسلنگ هایی را به کار برد. این دروس همراه با نکاتی و آموزش هایی که در اختیار شما قرار می دهد، کمک می کند که به راحتی از آنها استفاده کنید. توجه داشته باشید که استفاده از اصطلاحات در مکالمات شما، آنها را زیبا و جذاب جلوه می دهد.

اکنون درس سی وسوم از آموزش پرکاربردترین اصطلاحات انگلیسی را برای شما قرار می دهیم:

رفتارهای نامطلوب  (Unpleasant behavior)

31. a couch potato          آدم تنبل و بی تحرک

couch به معنای کاناپه (sofa) می باشد و این اصطلاح در مورد کسی بکار می رود که در خانه ساعت ها روی کاناپه نشسته و تلویزیون تماشا می کند.

A: Do you play any sports in your free time?

B: No, I don’t. I just watch TV. I think I’m a real couch potato.

در وقت فراغتت ورزش می کنی؟

نه، فقط تلویزیون تماشا می کنم. فکر می کنم یک تنبل واقعی هستم.

پیشنهادهای ویژه

55 مجموعه اصطلاحات و ضرب المثل های انگلیسی

بسته مجموعه های آموزش اصطلاحات و اسلنگ های انگلیسی

یادگیری کامل اسلنگها، اصطلاحات عامیانه، فعلهای چند قسمتی و …

نرم افزار دلفین با قابلیت جعبه لایتنر (G5) و دیکشنری رایگان

لغات انگلیسی را به راحتی با جعبه لایتنر رایگان دلفین، سریعتر و بهتر حفظ کنید.

پرکاربردترین اصطلاحات زبان انگلیسی همراه با معنی و مثال – درس سی و سوم بیشتر بخوانید »

اصطلاحات عامیانه زبان انگلیسی به فارسی – درس بیستم

اکنون درس بیستم از آموزش اصطلاحات پرکاربرد زبان انگلیسی را در اختیار شما قرار می دهیم. آموزش این دروس بسیار کاربردی و ضروری هستند. هر زبان آموزی باید در مکالمات و یا نوشته های خود، اصطلاحات و اسلنگ هایی را به کار برد. این دروس همراه با نکاتی و آموزش هایی که در اختیار شما قرار می دهد، کمک می کند که به راحتی از آنها استفاده کنید. توجه داشته باشید که استفاده از اصطلاحات در مکالمات شما، آنها را زیبا و جذاب جلوه می دهد.

اکنون درس بیستم از آموزش پرکاربردترین اصطلاحات انگلیسی را برای شما قرار می دهیم:

احساسات نامطلوب  (Unpleasant feelings)

1. be fed up with (sb/sth)           جان به لب رسیدن – خسته و بیزار بودن

(to be disgusted with sb/sth)

 

A: Why do you want to quit your job?

B:I’m fed up with my boss. He acts so bossy and I’m fed up with the way my colleagues treat me.

چرا می خواهی کارت را رها کنی؟

جانم از دست رئیسم به لبم رسیده. خیلی امر و نهی می کند و از طرز برخورد همکارانم هم خسته و بیزارم.

پیشنهادهای ویژه

55 مجموعه اصطلاحات و ضرب المثل های انگلیسی

بسته مجموعه های آموزش اصطلاحات و اسلنگ های انگلیسی

یادگیری کامل اسلنگها، اصطلاحات عامیانه، فعلهای چند قسمتی و …

نرم افزار دلفین با قابلیت جعبه لایتنر (G5) و دیکشنری رایگان

لغات انگلیسی را به راحتی با جعبه لایتنر رایگان دلفین، سریعتر و بهتر حفظ کنید.

اصطلاحات عامیانه زبان انگلیسی به فارسی – درس بیستم بیشتر بخوانید »

سبد خرید
لطفا محصول اضافی مورد نظر را انتخاب کنید
اسکرول به بالا