ضروری ترین اصطلاحات انگلیسی به زبان فارسی – درس هجدهم

اکنون درس هجدهم از آموزش اصطلاحات پرکاربرد زبان انگلیسی را در اختیار شما قرار می دهیم. آموزش این دروس بسیار کاربردی و ضروری هستند. هر زبان آموزی باید در مکالمات و یا نوشته های خود، اصطلاحات و اسلنگ هایی را به کار برد. این دروس همراه با نکاتی و آموزش هایی که در اختیار شما قرار می دهد، کمک می کند که به راحتی از آنها استفاده کنید. توجه داشته باشید که استفاده از اصطلاحات در مکالمات شما، آنها را زیبا و جذاب جلوه می دهد.

اکنون درس هجدهم از آموزش پرکاربردترین اصطلاحات انگلیسی را برای شما قرار می دهیم:

احساسات مطلوب  (Pleasant feelings)

1. feel like a million (dollars)           سرحال بودن – سر کیف بودن – تن سالم و دل خوش داشتن

(to feel wonderful)

 

A: Hi, Joe. You look wonderful today.

B: I had a swim in the morning and now I feel like a million dollars.

A: How’s your sister doing?

B: She finally married her ideal man. These days she feels like a million.

سلام جو. خیلی سرحال به نظر می رسی.

امروز صبح رفتم شنا و الان خیلی سرحالم.

حال خواهرت چطور است؟

بالاخره با مرد ایده آلش ازدواج کرد. این روزها خیلی کیفش کوک است.

پیشنهادهای ویژه

55 مجموعه اصطلاحات و ضرب المثل های انگلیسی

بسته مجموعه های آموزش اصطلاحات و اسلنگ های انگلیسی

یادگیری کامل اسلنگها، اصطلاحات عامیانه، فعلهای چند قسمتی و …

نرم افزار دلفین با قابلیت جعبه لایتنر (G5) و دیکشنری رایگان

لغات انگلیسی را به راحتی با جعبه لایتنر رایگان دلفین، سریعتر و بهتر حفظ کنید.

2. feel on top of the world           ذوق کردن – انگار دنیا را به من / او … داده اند

(to feel very good)

 

A: What’s the matter? You look thrilled.

B: I am thrilled. I’ve finally passed all my exams and graduated. I feel on top of the world today.

چه خبره؟ ذوق زده به نظر می رسی.

ذوق زده ام. بالاخره امتحاناتم را قبول شدم و فارغ التحصیل شدم. امروز انگار دنیا را به من داده اند.

3. be on cloud nine           از خوشحالی پر درآوردن

(be very happy)

 

A: Did Nicole accept your marriage proposal?

B: Yes, she did. When she said she would marry me, I was on cloud nine.

آیا نیکول پیشنهاد ازدواج تو را قبول کرد؟

بله قبول کرد. وقتی که گفت با من ازدواج خواهد کرد از خوشحالی پر درآوردم.

4. walk on air           از خوشحالی پر درآوردن

(be very happy)

 

A: Did you get the job?

B: I did. When they said they wanted to hire me, I was walking on air.

استخدام شدی؟

بله شدم. وقتی گفتند می خواهند مرا استخدام کنند از خوشحالی پر درآوردم.

5. get a kick out of something            حال کردن – کیف کردن – لذت فراوان بردن

(to receive special pleasure from sth)

 

A: Bob looks like a nice chap to me.

B: Yes, and he’s very funny, too. I always get a kick out of his jokes.

به نظر من باب آدم خوبی است.

بله و خیلی هم شوخ است. من از جوک هایش واقعا کیف می کنم.

6. have the time of one’s life           خیلی خوش گذشتن – کیف دنیا را کردن

(to have a very good time, to have the most exciting time in one’s life)

 

A: Did you have a good vacation?

B: We did. It was the best vacation I’ve ever had. I had the time of my life.

تعطیلات خوب بود؟

بله. بهترین تعطیلاتی بود که تا حالا داشته ام. خیلی خوش گذشت.

7. You made my day!          خیلی خوشحالم کردی

(you made me very happy)

 

A: Congratulations! You got a promotion.

B: Really? Thanks for the good news. You made my day.

تبریک می گویم. ترفیع گرفتی.

راست می گویی؟ از خبر خوبت ممنونم. خیلی خوشحالم کردی.

8. I feel like a new person.              انگار آدم دیگری شده ام

 

A: You look great in that new suit.

B: Thanks. I feel like a new person.

این کت و شلوار / کت و دامن خیلی بهت میاد.

مرسی. انگار آدم دیگری شده ام.

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
لطفا محصول اضافی مورد نظر را انتخاب کنید
اسکرول به بالا