شعری از سهراب سپهری به نام سوره ی تماشا همراه با ترجمه انگلیسی

در این پست، شعری از سهراب سپهری را همراه با ترجمه در اختیار علاقه مندان به زبان انگلیسی قرار می دهیم. همچنین این پست برای علاقه مندان به شعر و ادبیات فارسی نیز مورد استفاده می باشد. بسیاری از کاربران دنبال اشعار انگلیسی و یا شعرهای فارسی به انگلیسی هستند که به سختی می توانند آنها را پیدا کنند. سایت Languagedownload با قرار دادن گزیده ای از اشعار بزرگان به صورت رایگان برای شما عزیزان، قصد دارد رضایت زبان آموزان و کاربران عزیز را نسبت به سایت بی نظیر لنگوئیج دانلود جذب کند.

قسمت سی ام از شعر سهراب سپهری، به نام ” سوره تماشا ” را بر روی سایت قرار داده ایم: (برای مشاهده روی ادامه مطلب کلیک کنید)

پیشنهادهای ویژه

جامع ترین بسته منابع آموزش زبان انگلیسی - مقدماتی تا پیشرفته

پکیج کامل منابع آموزش انگلیسی (30 دی وی دی)

گلچینی از بهترین مجموعه های آموزش انگلیسی، تقویت همه مهارتهای زبان

نرم افزار دوره کامل آموزش انگلیسی (ویژه اندروید)

نرم افزار اندروید دلفین همراه با صدا و تمرین، از الفبا تا سطوح بالا، به صورت کاملا خودآموز و بدون نیاز به استاد

The Surah of Observation

I swear by observation!

And by the beginning of word!

And by the flight of pigeon from the mind!

A word is encaged.

 

My words were clear as a patch of meadow.

I told them:

“There is a sun at your threshold

Which will shine over your behaviour if you open the door.”

 

And I told them:

“Rocks are not the mountain’s ornaments

Nor is metal an adornment on the body of a pickaxe.

In the palm of the earth lies an invisible gem,

Dazzling all prophets with its shining.

Set off in quest of the gem.

Carry Moments to the Pasture of Prophecy.

 

I gave them the glad tidings of the coming messenger

Of the approaching day, of the increasing colours

And of the echo of the Red Rose beyond the Hedge of Harsh Words.”

 

And I told them:

“He who sees a garden in the memory of wood

His face will forever be caressed by eternal love.

He who befriends the birds in the sky

His will be the most peaceful sleep in the world.

 

He who plucks light from the fingertips of Time

Can open the windows with a sigh.

 

We were under a willow tree.

Plucking a leaf from the branch above my head, I said:

“Open your eyes. What better sign do you seek than this?”

I heard them whisper to each other:

“Magic he know, magic!”

 

on each mountaintop, they met a prophet.

Shouldering Clouds of Denial.

To take their hats off.

Their houses overflowed with chrysanthemums,

We shut their eyes.

We did not let their arms reach the twig of talent.

We filled their pockets with habit.

And disturbed their sleep with the sound of mirrors’ journey.

 

پیشنهادهای ویژه

دانلود کتاب داستان انگلیسی با معنی

بسته کامل کتابهای داستان انگلیسی (PDF, MP3)

صدها کتاب داستان سطح بندی شده، بهترین منبع برای یادگیری و تقویت زبان با داستان

داستانهای کوتاه طنز انگلیسی با ترجمه فارسی

نرم افزار داستانهای کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی (ویژه اندروید)

داستانهای کوتاه سطح بندی شده، همراه با فایل صوتی و هایلایت هوشمند و تمرین

اپلیکیشن درک مطلب و خواندن

نرم افزار تقویت درک مطلب انگلیسی (ویژه اندروید)

متن های مخصوص درک مطلب با ترجمه فارسی، همراه با فایل صوتی و هایلایت هوشمند و تمرین

“ترجمه فارسی”

سوره ی تماشا

به تماشا سوگند!

و به آغاز کلام!

و به پرواز کبوتر از ذهن!

واژه ای در قفس است.

حرف هایم، مثل یک تکه چمن روشن بود.

من به آنان گفتم:

“آفتابی لب درگاه شماست،

که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد.”

و به آنان گفتم:

“سنگ آرایش کوهستان نیست.

هم چنانی که فلز، زیوری نیست به اندام کلنگ.

در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است،

که رسولان همه از تابش آن خیره شدند.

پی گوهر باشید!

لحظه ها را به چراگاه رسالت ببرید.”

و من آنان را، به صدای قدم پیک بشارت دادم.

و به نزدیکی روز، و به افزایش رنگ

به طنین گل سرخ، پشت پرچین سخن های درشت.

و به آنان گفتم:

“هرکه در حافظه ی چوب ببیند باغی

صورتش در وزش بیشه ی شور ابدی خواهد ماند.

هر که با مرغ هوا دوست شود

خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود.

آن که نور از سرانگشت زمان برچیند

می گشاید گره ی پنجره ها را با آه.”

زیر بیدی بودیم.

برگی از شاخه ی بالای سرم چیدم، گفتم:

“چشم را باز کنید! آیتی بهتر از این می خواهید؟”

می شنیدم که به هم می گفتند:

“سِحر می داند، سِحر!”

سر هر کوه رسولی دیدند

ابر انکار به دوش آوردند.

باد را ناز کردیم

تا کلاه از سرشان بردارد.

خانه هاشان پر داوودی بود.

چشمشان را بستیم.

دستشان را نرساندیم به سر شاخه ی هوش.

جیبشان را پُر عادت کردیم.

خوابشان را به صدای سفر آینه ها آشفتیم.

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
لطفا محصول اضافی مورد نظر را انتخاب کنید
اسکرول به بالا