داستان های زیبا و کوتاه زبان انگلیسی – زنان کوچک (قسمت دهم)

اکنون قسمت دهم از فصل پنجم زنان کوچک را در اختیار شما قرار می دهیم. متن داستان همراه با ترجمه فارسی می باشد که زبان آموزانی که در سطح مبتدی هستند، بتوانند به راحتی از آن استفاده کنند. فراموش نکنید که یادگیری زبان انگلیسی همراه با خواندن داستان بسیار کاربردی و موثر است.

Chapter 5 – Problems for Amy  (مشکلاتی برای امی)

” I want some money,” Amy said one day. ” It’s important.”

روزی امی گفت: “من مقداری پول می خواهم. مهم است.”

” Why, Amy?” Meg asked.

مگ پرسید: “چرا، امی؟”

“Every day my friends take candy to school. I eat their candy. But I can’t buy it for them.”

“هر روز دوستانم شیرینی به مدرسه می برند. من شیرینی هایشان را می خورم. ولی نمی توانم برای آنها بخرم.”

پیشنهادهای ویژه

دانلود کتاب داستان انگلیسی با معنی

بسته کامل کتابهای داستان انگلیسی (PDF, MP3)

صدها کتاب داستان سطح بندی شده، بهترین منبع برای یادگیری و تقویت زبان با داستان

داستانهای کوتاه طنز انگلیسی با ترجمه فارسی

نرم افزار داستانهای کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی (ویژه اندروید)

داستانهای کوتاه سطح بندی شده، همراه با فایل صوتی و هایلایت هوشمند و تمرین

اپلیکیشن درک مطلب و خواندن

نرم افزار تقویت درک مطلب انگلیسی (ویژه اندروید)

متن های مخصوص درک مطلب با ترجمه فارسی، همراه با فایل صوتی و هایلایت هوشمند و تمرین

“Here’s a little money for you,” Meg said. “But please don’t ask again. We don’t have a lot of money, you know.”

مگ گفت: ” این هم کمی پول برای تو. ولی دیگر نخواه. ما پول زیادی نداریم، تو می دانی.”

“Oh, thank you, Meg,” Amy said.

امی گفت: ” اوه، متشکرم، مگ.”

In the morning, at school, Amy had the candy in her bag. Now every girl wanted to be Amy’s friend.

بامداد روز بعد در مدرسه، امی شیرینی را در کیفش داشت. اکنون همه ی دخترها می خواستند دوست امی باشند.

Katy Brown said, “Please come to my party.”

“کتی براون” گفت: ” لطفا به مهمانی من بیا.”

Then Jenny Snow said, “Can I have some candy? I can help you with your schoolwork.”

سپس “جنی سنو” گفت: “می شود کمی شیرینی داشته باشم؟ من می توانم در کار مدرسه ات کمکت کنم.”

“No, you can’t have any candy,” Amy said. “Yesterday you said, “Amy March is fat!”

امی گفت: “نه خیر، نمی شود شیرینی داشته باشی. دیروز تو گفتی: امی مارچ چاق است!”

She walked away.

او دور شد.

Jenny Snow was angry, and she went to the teacher.

جنی سنو خشمگین شد، و نزد آموزگار رفت.

“Mr. Davis,” she said. “Amy March has some candy in her school bag.”

او گفت: “آقای دیویس، امی مارچ در کیف مدرسه اش شیرینی دارد.”

Mr. Davis was angry too. He didn’t like candy at school.

آقای دیویس هم خشمگین شد. او از شیرینی در مدرسه خوشش نمی آمد.

“Amy March” he said. “Come here. Bring me your candy.”

او گفت: “امی مارچ، بیا اینجا. شیرینی ات را برایم بیاور.”

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
لطفا محصول اضافی مورد نظر را انتخاب کنید
اسکرول به بالا