داستان های خواندنی زبان انگلیسی به فارسی – داغ ننگ (قسمت سیزدهم)

خواندن داستان های انگلیسی به فارسی به زبان آموزان کمک می کند به راحتی بتوانند جمله بندی کنند و در مکالمات استفاده کنند. و یا حتی می توانند درک کنند که از کلمات کجا و چه موقع استفاده کنند. خواندن داستان مهارت reading شما را تقویت می کند و علاوه بر آن لغات و اصطلاحات زیادی را فرا خواهید گرفت. سایت languagedownload.ir تمامی این مطالب را به صورت رایگان برای شما عزیزان قرار می دهد تا در جهت پیشرفت و پیشروی زبان آموزان کمکی کرده باشد. لینک هایی که در زیر مشاهده می کنید، پکیج و نرم افزار فوق العاده کاربردی آموزش زبان انگلیسی به فارسی است که با تهیه آنها به راحتی می توانید زبان انگلیسی را همراه با نکات کاربردی فرا بگیرید.

اکنون قسمت سیزدهم از داستان “داغ ننگ” را همراه با ترجمه فارسی در این پست قرار می دهیم:

Governor’s House – Chapter 4

The Governor turned to John Wilson. “Mr. Wilson, what does the child know? Ask her some question”

فرماندار به جان ویلسون رو کرد “آقای ویلسون، این بچه چه می داند؟ سوالاتی از او بپرسید.”

The old minister sat down in an armchair. He looked at Pearl in her little red dress and said, “Come here.”

کشیش پیر روی یک صندلی دسته دار نشست. به پرل نگاه کرد که پیراهن قرمز کوچکی پوشیده بود و گفت: “بیا اینجا.”

پیشنهادهای ویژه

دانلود کتاب داستان انگلیسی با معنی

بسته کامل کتابهای داستان انگلیسی (PDF, MP3)

صدها کتاب داستان سطح بندی شده، بهترین منبع برای یادگیری و تقویت زبان با داستان

داستانهای کوتاه طنز انگلیسی با ترجمه فارسی

نرم افزار داستانهای کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی (ویژه اندروید)

داستانهای کوتاه سطح بندی شده، همراه با فایل صوتی و هایلایت هوشمند و تمرین

اپلیکیشن درک مطلب و خواندن

نرم افزار تقویت درک مطلب انگلیسی (ویژه اندروید)

متن های مخصوص درک مطلب با ترجمه فارسی، همراه با فایل صوتی و هایلایت هوشمند و تمرین

But Pearl ran to a window and stood there – a little red bird, ready to fly away.

ولی پرل به سمت پنجره دوید و آنجا ایستاد – مانند پرنده قرمز کوچکی آماده ی پرواز.

“Pearl,” the old minister said. “Can you tell me the answer to this question? Who made you?

کشیش پیر گفت: “پرل، می توانی پاسخ این سوال را به من بگویی؟ چه کسی تو را درست کرده است؟”

Pearl put her finger in her mouth and thought for a minute then she said, “Nobody made me. My mother found me in some wild flowers outside the prison door.”

پرل انگشت بر دهانش گذاشت و یک دقیقه فکر کرد. سپس گفت: “هیچ کس مرا درست نکرده است، مادرم مرا در میان گل های وحشی پشت در زندان پیدا کرد.”

“Now do you understand?” Governor Bellingham turned angrily to Hester. “Your child knows nothing about God you are teaching her nothing!”

فرماندار بلینگهام با خشم رو به هستر کرد “حالا می فهمی؟ بچه ی تو چیزی درباره ی خدا نمی داند. تو چیزی به او یاد نمی دهی!

But Hester took Pearl and held her. “God gave me the child!” she cried. “He took everything from me but he gave me little Pearl!

ولی هستر پرل را گرفت و نگه داشت. او فریاد زد: “خداوند بچه را به من داد. همه چیز را از من گرفت ولی پرل کوچولو را به من داد!

Don’t you understand? Pearl is my life. I love her and I will die without her. You will not take her.”

نمی فهمید؟ پرل زندگی من است. او را دوست دارم و بدون او میمیرم. او را از من نگیرید!”

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
لطفا محصول اضافی مورد نظر را انتخاب کنید
اسکرول به بالا