بهترین اصطلاحات زبان انگلیسی همراه با مثال و معنی – درس سی و چهارم

اکنون درس سی و چهارم از آموزش اصطلاحات پرکاربرد زبان انگلیسی را در اختیار شما قرار می دهیم. آموزش این دروس بسیار کاربردی و ضروری هستند. هر زبان آموزی باید در مکالمات و یا نوشته های خود، اصطلاحات و اسلنگ هایی را به کار برد. این دروس همراه با نکاتی و آموزش هایی که در اختیار شما قرار می دهد، کمک می کند که به راحتی از آنها استفاده کنید. توجه داشته باشید که استفاده از اصطلاحات در مکالمات شما، آنها را زیبا و جذاب جلوه می دهد.

اکنون درس سی وچهارم از آموزش پرکاربردترین اصطلاحات انگلیسی را برای شما قرار می دهیم:

رفتارهای نامطلوب  (Unpleasant behavior)

36. have / hold a grudge against            از کسی کینه به دل داشتن – دلخوری و دق دلی داشتن

A: I have a grudge against you because you hurt my feelings.

B: How long can a person bear a grudge? Let’s be friends again.

من از تو دق دلی دارم چون که احساسات مرا جریحه دار کردی.

آدم چقدر می تواند کینه به دل داشته باشد؟ بیا دوباره دوست باشیم.

پیشنهادهای ویژه

55 مجموعه اصطلاحات و ضرب المثل های انگلیسی

بسته مجموعه های آموزش اصطلاحات و اسلنگ های انگلیسی

یادگیری کامل اسلنگها، اصطلاحات عامیانه، فعلهای چند قسمتی و …

نرم افزار دلفین با قابلیت جعبه لایتنر (G5) و دیکشنری رایگان

لغات انگلیسی را به راحتی با جعبه لایتنر رایگان دلفین، سریعتر و بهتر حفظ کنید.

37. have sticky fingers           دستش کج است (کنایه از شخصی که عادت به دزدیدن پول و اشیاء دارد.)

A: Why did you fire your cashier?

B: He had sticky fingers.

چرا صندوقدارت را اخراج کردی؟

دستش کج بود.

38. have one’s head in the clouds         در عالم هپروت بودن (کنایه از حالتی است که شخص به آنچه که در اطراف وی می گذرد توجهی ندارد.)

A: What’s the matter with Tom? He’s not doing his job properly.

B: Yeah. He has his head in the clouds all the time. I think he’s in love.

تام چه شکلی است؟ کارش را درست انجام نمی دهد.

آره. همه اش تو عالم هپروت است. فکر می کنم عاشق شده.

39. go to pieces           خرد شدن – داغون شدن

(کنایه از حالتی است که شخص کاری را شروع می کند یا تعهدی را قبول می کند که از عهده انجام آن برنمی آید.)

A: Why did Mrs Williams resign?

B: She couldn’t work anymore. After her husband’s death, she went to pieces.

چرا خانم ویلیامز استعفا داد؟

دیگر قادر نبود کار کند. او پس از مرگ شوهرش خرد شد.

40. bite off more than one can chew          لقمه بزرگتر از دهان برداشتن

(کنایه از حالتی است که شخص کاری را شروع می کند یا تعهدی را قبول می کند که از عهده انجام آن برنمی آید.)

A: I got a big loan from the bank for my new house and now I have difficulty paying it off.

B: I told you not to do it. You always bite more than you can chew.

برای خانه جدیدم وام بانکی زیادی گرفتم و حالا در بازپرداخت وام مشکل دارم.

گفتم این کار را نکن. تو همیشه لقمه بزرگتر از دهانت برمی داری.

1 دیدگاه برای “بهترین اصطلاحات زبان انگلیسی همراه با مثال و معنی – درس سی و چهارم”

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
لطفا محصول اضافی مورد نظر را انتخاب کنید
اسکرول به بالا