پرکاربردترین اصطلاحات زبان انگلیسی به فارسی – درس بیست و نهم

اکنون درس بیست و نهم از آموزش اصطلاحات پرکاربرد زبان انگلیسی را در اختیار شما قرار می دهیم. آموزش این دروس بسیار کاربردی و ضروری هستند. هر زبان آموزی باید در مکالمات و یا نوشته های خود، اصطلاحات و اسلنگ هایی را به کار برد. این دروس همراه با نکاتی و آموزش هایی که در اختیار شما قرار می دهد، کمک می کند که به راحتی از آنها استفاده کنید. توجه داشته باشید که استفاده از اصطلاحات در مکالمات شما، آنها را زیبا و جذاب جلوه می دهد.

اکنون درس بیست و نهم از آموزش پرکاربردترین اصطلاحات انگلیسی را برای شما قرار می دهیم:

رفتارهای نامطلوب  (Unpleasant behavior)

11. keep up with the Joneses          چشم و هم چشمی کردن

 

A: As soon as I bought a new car, Jason bought a bigger one.

B: I know. These days people do everything to keep up with the Joneses.

به محض اینکه من یک ماشین نو خریدم، جیسون یک ماشین بزرگتر خرید.

میدانم. این روزها آدم ها به خاطر چشم و هم چشمی هر کاری می کنند.

پیشنهادهای ویژه

55 مجموعه اصطلاحات و ضرب المثل های انگلیسی

بسته مجموعه های آموزش اصطلاحات و اسلنگ های انگلیسی

یادگیری کامل اسلنگها، اصطلاحات عامیانه، فعلهای چند قسمتی و …

نرم افزار دلفین با قابلیت جعبه لایتنر (G5) و دیکشنری رایگان

لغات انگلیسی را به راحتی با جعبه لایتنر رایگان دلفین، سریعتر و بهتر حفظ کنید.

12. to goof           خراب کردن – گند زدن – خیط کاشتن

 

A: How was your interview?

B: Awful. I couldn’t answer a single question. I completely goofed.

مصاحبه ات چطور بود؟

افتضاح بود. حتی نتوانستم به یک سوال جواب بدهم. حسابی گند زدم.

13. be all thumbs          دست و پا چلفتی بودن

(to be clumsy esp. with one’s hands)

 

A: I’m awfully sorry. I dropped your beautiful plate and broke it. I’m all thumbs today.

B: It doesn’t matter. These things happen.

خیلی متاسفم. بشقاب قشنگت را انداختم و شکستم. امروز دست و پا چلفتی شدم.

مهم نیست. این چیزها پیش می آید.

14. smell a rat        بوی کلک می آید – کلکی در کار است – کاسه ای زیر نیم کاسه است

 

A: The factory caught fire and burned down. The police believe it was an accident.

B: I don’t think it was an accident. I smell a rat.

کارخانه آتش گرفت و کاملا سوخت. پلیس اعتقاد دارد که ماجرا تصادفی بوده است.

من گمان نمی کنم تصادفی بوده. به نظرم کلکی در کار است.

15. make a big deal about sth           بزرگ کردن (یک مسئله کوچک)

(to exaggerate the seriousness of sth)

 

A: I think she insulted all of us.

B: Come on! It was nothing important. Don’t make a big deal about it.

فکر می کنم او به همه ما توهین کرد.

دست بردار. چیز مهمی نبود. بیخود بزرگش نکن.

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
لطفا محصول اضافی مورد نظر را انتخاب کنید
اسکرول به بالا