رایج ترین اصطلاحات زبان انگلیسی به فارسی – درس بیست و ششم

اکنون درس بیست و ششم از آموزش اصطلاحات پرکاربرد زبان انگلیسی را در اختیار شما قرار می دهیم. آموزش این دروس بسیار کاربردی و ضروری هستند. هر زبان آموزی باید در مکالمات و یا نوشته های خود، اصطلاحات و اسلنگ هایی را به کار برد. این دروس همراه با نکاتی و آموزش هایی که در اختیار شما قرار می دهد، کمک می کند که به راحتی از آنها استفاده کنید. توجه داشته باشید که استفاده از اصطلاحات در مکالمات شما، آنها را زیبا و جذاب جلوه می دهد.

اکنون درس بیست و ششم از آموزش پرکاربردترین اصطلاحات انگلیسی را برای شما قرار می دهیم:

رفتارهای مطلوب  (Pleasant behavior)

25. jump at the chance            قاپیدن فرصت – معطل نکردن – از فرصت استفاده کردن

 

A: I’ve been offered a scholarship by a good university in Canada but I’m not sure that I want to go.

B: If I were you, I’d jump at the chance. I wouldn’t hesitate a moment.

یکی از دانشگاه های خوب کانادا به من پیشنهاد بورس داده است اما مطمئن نیستم که می خواهم بروم یا نه.

اگر به جای تو بودم معطلش نمی کردم. لحظه ای تردید به خود راه نمی دادم.

پیشنهادهای ویژه

55 مجموعه اصطلاحات و ضرب المثل های انگلیسی

بسته مجموعه های آموزش اصطلاحات و اسلنگ های انگلیسی

یادگیری کامل اسلنگها، اصطلاحات عامیانه، فعلهای چند قسمتی و …

نرم افزار دلفین با قابلیت جعبه لایتنر (G5) و دیکشنری رایگان

لغات انگلیسی را به راحتی با جعبه لایتنر رایگان دلفین، سریعتر و بهتر حفظ کنید.

26. put sth down in black and white          مکتوب کردن – روی کاغذ آوردن

 

A: Are you going to sign a contract?

B: Yes. We’ve done all the negotiations and we’re going to put it down in black and white next week.

می خواهید قرارداد امضا کنید؟

بله. مذاکراتمان تمام شده و قصد داریم هفته آینده آن را روی کاغذ بیاوریم.

27. put an end to (sth) / put a stop to (sth)          خاتمه دادن – پایان دادن – تمام کردن

 

A: Do you still see Alice?

B: No. She was gossiping too much lately, so I decided to put an end to our friendship.

هنوز هم آلیس را می بینی؟

نه. این اواخر خیلی غیبت می کرد، بنابراین تصمیم گرفتم به دوستی مان خاتمه دهم.

28. be used to (sth / doing sth)           عادت داشتن

 

A: I’m not used to driving in such heavy traffic. What about you?

B: I was like you at first but I’m used to it by now.

من به رانندگی در چنین ترافیک سنگینی عادت ندارم. تو چطور؟

من هم اول مثل تو بودم ولی دیگر عادت کرده ام.

29. cut to the bone          خیلی کم کردن – به حداقل رساندن

 

A: Have you cut out smoking?

B: No. I still smoke but I’ve cut it to the bone.

سیگار را ترک کرده ای؟

نه هنوز هم می کشم ولی خیلی کم کرده ام.

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
لطفا محصول اضافی مورد نظر را انتخاب کنید
اسکرول به بالا