داستان های کوتاه زبان انگلیسی – زنان کوچک (قسمت هفتم)

اکنون قسمت هفتم از فصل چهارم زنان کوچک را در اختیار شما قرار می دهیم. متن داستان همراه با ترجمه فارسی می باشد که زبان آموزانی که در سطح مبتدی هستند، بتوانند به راحتی از آن استفاده کنند. فراموش نکنید که یادگیری زبان انگلیسی همراه با خواندن داستان بسیار کاربردی و موثر است.

Chapter 4 – The Laurences      (فصل 4 – لارنس ها)

 

one cold morning Meg and Jo didn’t want to get up.

در یک بامداد سرد، مگ و جو نمی خواستند برخیزند.

“I  dont want to work today,” Meg said.

مگ گفت: ” امروز دلم نمی خواهد کار کنم.”

پیشنهادهای ویژه

دانلود کتاب داستان انگلیسی با معنی

بسته کامل کتابهای داستان انگلیسی (PDF, MP3)

صدها کتاب داستان سطح بندی شده، بهترین منبع برای یادگیری و تقویت زبان با داستان

داستانهای کوتاه طنز انگلیسی با ترجمه فارسی

نرم افزار داستانهای کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی (ویژه اندروید)

داستانهای کوتاه سطح بندی شده، همراه با فایل صوتی و هایلایت هوشمند و تمرین

اپلیکیشن درک مطلب و خواندن

نرم افزار تقویت درک مطلب انگلیسی (ویژه اندروید)

متن های مخصوص درک مطلب با ترجمه فارسی، همراه با فایل صوتی و هایلایت هوشمند و تمرین

” I want to stay at home too, but we can’t do that.” Jo said.

جو گفت: ” من هم دلم می خواهد در خانه بمانم، ولی ما نمی توانیم این کار را بکنیم.”

Meg was the teacher for four children in the King family. The job was difficult, because the children only wanted to play.

مگ آموزگار چهار بچه ی خانواده ی “کینگ” بود. کار سختی بود، چون بچه ها فقط می خواستند بازیگوشی کنند.

Jo worked at Aunt March’s house. Aunt March was Father’s sister, but she had a lot of money.

جو در خانه ی عمه مارچ کار می کرد. عمه مارچ خواهر پدر بود، ولی پول فراوانی داشت.

Jo liked her house because she had a lot of books. but Aunt March was an angry woman, and Jo didn’t always like her.

جو از خانه ی او خوشش می آمد چون کتاب های زیادی داشت. ولی عمه مارچ زنی خشم آلود بود، و جو گاهی از او خوشش نمی آمد.

Amy want to school every day.

امی هر روز به مدرسه می رفت.

Beth was a very quiet girl and she didn’t want to go to school. She helped Hannah in the house and she had a teacher at home.

بت دختر بسیتر ساکتی بود و نمی خواست به مدرسه برود. او در خانه به هانا کمک می کرد و یک معلم سر خانه داشت.

In the afternoon, Jo camehome from Aunt March’s house. She lookrd up at the Laurences’ big house.

بعد از ظهر، جو از خانه ی عمه مارچ به خانه آمد. او به خانه ی بزرگ لارنس ها نگاهی افکند.

Laurie was at the window.

لاری پشت یک پنجره بود.

Jo called, ” Hello. How are you? Are you sick?”

جو صدا کرد: ” سلام، حالتان چطور است؟ مریضید؟”

Laurie answerd, ” No, I was sick, but now I’m well again. Come and talk to me.”

لاری پاسخ داد: “نه، مریض بودم ولی حالا دوباره حالم خوب است. بیایید با من حرف بزنید.”

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
لطفا محصول اضافی مورد نظر را انتخاب کنید
اسکرول به بالا