داستان های معروف انگلیسی به فارسی – زنان کوچک (قسمت بیست و یکم)

اکنون قسمت بیستم و یکم از فصل دهم زنان کوچک را در اختیار شما قرار می دهیم. متن داستان همراه با ترجمه فارسی می باشد که زبان آموزانی که در سطح مبتدی هستند، بتوانند به راحتی از آن استفاده کنند. فراموش نکنید که یادگیری زبان انگلیسی همراه با خواندن داستان بسیار کاربردی و موثر است.

Chapter 10 – What is Love?  (عشق چیست؟)

Mrs. March came into the room. Meg and Jo kissed her.

خانم مارچ به درون اتاق آمد. مگ و جو او را بوسیدند.

Then Beth slowly opened her eyes and smiled.

سپس بت آهسته چشم گشود و لبخند زد.

Mrs. March stayed with her all night.

خانم مارچ تمام شب را کنار او ماند.

In the morning, Jo went into Beth’s room.

بامدادان، جو به درون اتاق بت رفت.

پیشنهادهای ویژه

دانلود کتاب داستان انگلیسی با معنی

بسته کامل کتابهای داستان انگلیسی (PDF, MP3)

صدها کتاب داستان سطح بندی شده، بهترین منبع برای یادگیری و تقویت زبان با داستان

داستانهای کوتاه طنز انگلیسی با ترجمه فارسی

نرم افزار داستانهای کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی (ویژه اندروید)

داستانهای کوتاه سطح بندی شده، همراه با فایل صوتی و هایلایت هوشمند و تمرین

اپلیکیشن درک مطلب و خواندن

نرم افزار تقویت درک مطلب انگلیسی (ویژه اندروید)

متن های مخصوص درک مطلب با ترجمه فارسی، همراه با فایل صوتی و هایلایت هوشمند و تمرین

“Mother, I want to talk to you,” she said. “Mr. Brooke loves Meg. Did you know that? I don’t like it.”

او گفت: “مادر، می خواهم با شما صحبت کنم. آقای بروک مگ را دوست دارد. می دانستید؟ من خوشم نمی آید.”

“I know,” Mrs. March said. “John Brooke talked to your father and me in Washington. Does Meg love him too?”

خانم مارچ گفت: “می دانم. جان بروک در واشنگتن با پدرت و من صحبت کرد. مگ هم او را دوست دارد؟”

“I don’t know.” Jo said. “I don’t know about love. I liked Mr. Brooke’s letters about Father, and I like his eyes. But I want Meg here, at home with us.”

جو گفت: “نمی دانم. از عشق چیزی نمی دانم. از نامه های آقای بروک درباره ی پدر خوشم می آمد، از چشمانش هم خوشم می آید. ولی دلم می خواهد مگ اینجا باشد، در خانه کنار ما.”

“John’s a very good man,” said Mrs. March. “He helped Father. But don’t think about it now. Christmas is coming.”

خانم مارچ گفت: “جان مرد بسیار خوبی است، او به پدر کمک کرد. ولی حالا به این (چیزها) فکر نکن. کریسمس در راه است.”

On Christmas Day, Beth was in bed but Amy was home again.

در روز کریسمس، بت (هنوز) در بستر بود ولی امی دوباره در خانه بود.

It was a good day. There were beautiful presents from Laurie and Mr. Laurence.

روز خوبی بود. هدایای زیبایی از لاری و آقای لارنس رسیده بود.

Then Laurie arrived.

سپس لاری رسید.

“And here’s a big Christmas present for the March family!” he said.

او گفت: “این هم یک هدیه ی بزرگ کریسمس برای خانواده ی مارچ!”

He opened the door again, and there was Mr. March.

او دوباره در را گشود، و آقای مارچ آنجا بود.

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
لطفا محصول اضافی مورد نظر را انتخاب کنید
اسکرول به بالا