داستان های زیبا و خواندنی انگلیسی به فارسی – زنان کوچک (قسمت بیستم)

اکنون قسمت بیستم از فصل نهم زنان کوچک را در اختیار شما قرار می دهیم. متن داستان همراه با ترجمه فارسی می باشد که زبان آموزانی که در سطح مبتدی هستند، بتوانند به راحتی از آن استفاده کنند. فراموش نکنید که یادگیری زبان انگلیسی همراه با خواندن داستان بسیار کاربردی و موثر است.

Later in the week, Beth was very sick. Jo stayed with her. She washed her sister’s face and talked to her.

بعدا در طول هفته، بت خیلی بیمار شد. جو کنارش ماند. او صورتش را می شست و با او حرف می زد.

But Beth didn’t know Jo, Meg, or Hannah.

ولی بت جو، مگ یا هانا را نمی شناخت.

Jo wanted her mother, but her father was sick too. They didn’t write to Mrs. March about Beth.

جو مادرش را می خواست، ولی پدرش نیز بیمار بود. آنان در مورد بت به خانم مارچ (چیزی) ننوشتند.

پیشنهادهای ویژه

دانلود کتاب داستان انگلیسی با معنی

بسته کامل کتابهای داستان انگلیسی (PDF, MP3)

صدها کتاب داستان سطح بندی شده، بهترین منبع برای یادگیری و تقویت زبان با داستان

داستانهای کوتاه طنز انگلیسی با ترجمه فارسی

نرم افزار داستانهای کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی (ویژه اندروید)

داستانهای کوتاه سطح بندی شده، همراه با فایل صوتی و هایلایت هوشمند و تمرین

اپلیکیشن درک مطلب و خواندن

نرم افزار تقویت درک مطلب انگلیسی (ویژه اندروید)

متن های مخصوص درک مطلب با ترجمه فارسی، همراه با فایل صوتی و هایلایت هوشمند و تمرین

Dr. Bangs came every day.

دکتر بنگز هر روز می آمد.

One day, he looked at Beth and said, “Please write to Mrs. March now.”

یک روز او بت را نگاه کرد و گفت: “لطفا حالا به خانم مارچ بنویسید.”

The Laurie came to the house.

سپس لاری به خانه آمد.

“Your mother knows about Beth,” he said. “Your father isn’t very sick now, and she’s coming home this evening. I didn’t wait …”

او گفت: “مادرت در مورد بت می داند. پدرت حالا خیلی مریض نیست، و مادرت امروز عصر می آید خانه . من صبر نکردم …”

“Oh, Laurie!” Jo said. “Thank you!”

جو گفت: “اوه، لاری! متشکرم!”

In Beth’s bedroom, Meg and Jo looked at Beth’s face. It was white.

در اتاق خواب بت، مگ و جو به چهره ی بت نگریستند. سفید بود.

Jo thought, “Oh no, my sister’s dead!”

جو اندیشید: “اوه نه، خواهرم مرده!”

She kissed her and said, “Goodbye Beth, goodbye.”

او بت را بوسید و گفت: “خداحافظ بت، خداحافظ.”

But Hannah looked at the child and smiled.

ولی هانا بت را نگاه کرد و لبخند زد.

“Beth isn’t dead,” she said. “She’s sleeping! She’s going to be well again!”

او گفت: “بت نمرده، خوابیده! او دوباره حالش خوب می شود!”

There was a noise at the door.

از سمت در صدایی آمد.

“Listen, girls!” Hannah said.

هانا گفت: “گوش کنید، دخترها!”

Laurie called, “She’s here! Mrs. March is home!”

لاری ندا داد: “او آمده! خانم مارچ در خانه است!”

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
لطفا محصول اضافی مورد نظر را انتخاب کنید
اسکرول به بالا