داستان های خواندنی زبان انگلیسی – داغ ننگ (قسمت هفتم)

خواندن داستان های انگلیسی به فارسی به زبان آموزان کمک می کند به راحتی بتوانند جمله بندی کنند و در مکالمات استفاده کنند. و یا حتی می توانند درک کنند که از کلمات کجا و چه موقع استفاده کنند. خواندن داستان مهارت reading شما را تقویت می کند و علاوه بر آن لغات و اصطلاحات زیادی را فرا خواهید گرفت. سایت languagedownload.ir تمامی این مطالب را به صورت رایگان برای شما عزیزان قرار می دهد تا در جهت پیشرفت و پیشروی زبان آموزان کمکی کرده باشد. لینک هایی که در زیر مشاهده می کنید، پکیج و نرم افزار فوق العاده کاربردی آموزش زبان انگلیسی به فارسی است که با تهیه آنها به راحتی می توانید زبان انگلیسی را همراه با نکات کاربردی فرا بگیرید.

اکنون قسمت هفتم از داستان “داغ ننگ” را همراه با ترجمه فارسی در این پست قرار می دهیم:

Roger Chillingworth – Chapter 2

“I lived with the wild people in the woods and the mountains,” the old man said. “I arrived in Boston this morning.”

پیرمرد گفت: “میان مردم وحشی در جنگل ها و کوه ها زندگی می کردم. امروز صبح به بوستون رسیدم.”

He looked quietly at the child on the bed, and Hester felt more afraid. “What are you going to do?” she asked him.

او آرام به بچه توی بستر نگاه کرد و هستر بیشتر ترسید. او پرسید: “می خواهی چه کار کنی؟”

“I sent you here without me, and that was wrong,” he answered. “I am a man of books-an old man-and I am ugly. Why did I marry you? You are young and beautiful.

او پاسخ داد: “من تو را تنها به اینجا فرستادم و این اشتباه بود. من مرد کتاب هستم. پیرمرد و زشتم. چرا با تو ازدواج کردم؟ تو جوان و زیبایی…”

پیشنهادهای ویژه

دانلود کتاب داستان انگلیسی با معنی

بسته کامل کتابهای داستان انگلیسی (PDF, MP3)

صدها کتاب داستان سطح بندی شده، بهترین منبع برای یادگیری و تقویت زبان با داستان

داستانهای کوتاه طنز انگلیسی با ترجمه فارسی

نرم افزار داستانهای کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی (ویژه اندروید)

داستانهای کوتاه سطح بندی شده، همراه با فایل صوتی و هایلایت هوشمند و تمرین

اپلیکیشن درک مطلب و خواندن

نرم افزار تقویت درک مطلب انگلیسی (ویژه اندروید)

متن های مخصوص درک مطلب با ترجمه فارسی، همراه با فایل صوتی و هایلایت هوشمند و تمرین

“I did not love you,” Hester said. “You knew that.”

هستر گفت: “تو را دوست نداشتم. تو این را می دانستی.”

“I know,” the old man said. “But you were always in my heart. I loved you very much.”

پیرمرد گفت: “می دانم. ولی تو همیشه در قلب من بودی. تو را خیلی زیاد دوست داشتم.”

“I hurt you.” Hester looked down at the floor. “I am sorry.”

هستر سرش را پایین انداخت: “من تو را اذیت کردم. متاسفم.”

“No. I hurt you first,” the doctor answered, “when I married you.”

پزشک پاسخ داد: “نه، ابتدا من تو را اذیت کردم، وقتی با تو ازدواج کردم.”

Hester was quiet. “I am not angry with you, Hester. You made a mistake. We all make mistakes. I understand. I only want to know one thing:” Chillingworth said. “Who is the father of this child?”

هستر آرام شد. چیلینگورث گفت: “من از تو خشمگین نیستم، هستر. تو اشتباه کردی. هر دومان اشتباه کردیم. می فهمم. تنها یک چیز را می خواهم بدانم: پدر این بچه کیست؟”

Hester looked him in the eye and said,”Do not ask. You will never know.”

هستر به چشم او نگاه کرد: “از من نپرس. هرگز نخواهی فهمید.”

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
لطفا محصول اضافی مورد نظر را انتخاب کنید
اسکرول به بالا