داستان های جذاب و زیبای انگلیسی به فارسی – زنان کوچک (قسمت نوزدهم)

اکنون قسمت نوزدهم از فصل نهم زنان کوچک را در اختیار شما قرار می دهیم. متن داستان همراه با ترجمه فارسی می باشد که زبان آموزانی که در سطح مبتدی هستند، بتوانند به راحتی از آن استفاده کنند. فراموش نکنید که یادگیری زبان انگلیسی همراه با خواندن داستان بسیار کاربردی و موثر است.

Chapter 9 – Beth is Sick  (بت بیمار می شود)

The girls said goodbye to their mother.

دختران به مادرشان بدرود گفتند.

Every day they did their work, but they thought about her.

هر روز کارشان را انجام می دادند، ولی به او می اندیشیدند.

One day, Beth said to Jo and Meg, “Please go and see the Hummels.”

یک روز،بت به جو و مگ گفت: “لطفا بروید و هامل ها را ببینید.”

“I can’t go. Can you go, Jo?” Meg asked.

مگ گفت: “من نمی توانم بروم. تو می توانی، جو؟”

پیشنهادهای ویژه

دانلود کتاب داستان انگلیسی با معنی

بسته کامل کتابهای داستان انگلیسی (PDF, MP3)

صدها کتاب داستان سطح بندی شده، بهترین منبع برای یادگیری و تقویت زبان با داستان

داستانهای کوتاه طنز انگلیسی با ترجمه فارسی

نرم افزار داستانهای کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی (ویژه اندروید)

داستانهای کوتاه سطح بندی شده، همراه با فایل صوتی و هایلایت هوشمند و تمرین

اپلیکیشن درک مطلب و خواندن

نرم افزار تقویت درک مطلب انگلیسی (ویژه اندروید)

متن های مخصوص درک مطلب با ترجمه فارسی، همراه با فایل صوتی و هایلایت هوشمند و تمرین

“No, I have a cold,” Jo answered.

جو پاسخ داد: “نه، من سرما خورده ام.”

“Can you go, Beth?” Meg asked.

مگ پرسید: “تو می توانی بروی، بت؟”

“I go every day, because Mother isn’t here. But one child is very sick and I can’t help her. Please go.”

“من هر روز می روم، چون مادر اینجا نیست. ولی یکی از بچه ها خیلی مریض است و من نمی توانم کمکش کنم. لطفا برو.”

“I can go tomorrow,” Meg said.

مگ گفت: ” من فردا می توانم بروم.”

Beth went to the Hummel’s house. Later, she came home. She was very unhappy.

بت به خانه ی هامل رفت. بعدا، به خانه آمد. او بسیار غمزده بود.

“What’s wrong, Beth?” Jo asked.

جو پرسید: چه شده، بت؟”

“Oh, Jo. The child’s dead. I stayed with her and Mrs. Hummel went to the doctor’s house. He came, but the child was dead. It was scarlet fever. And now I’m sick too.”

“اوه، جو. دخترک مرده. من کنارش ماندم و خانم هامل به خانه ی دکتر رفت. او آمد، ولی بچه مرده بود. مخملک بود. حالا من هم مریض شدم.”

“Oh no!” Jo said. “I’m going to get Hannah.”

جو گفت: “اوه، نه! می روم هانا را بیاورم.”

Hannah looked at Beth and called Dr. Bangs.

هانا به بت نگاه کرد و دکتر “بنگز” را خبر کرد.

“Amy,” Jo said, “you’re going to Aunt March’s house.”

جو گفت: “امی، تو می روی به خانه ی عمه مارچ.”

“No!” Amy said.

امی گفت: “نه!”

“Yes,” Hannah said. “Do you want scarlet fever?”

هانا گفت: “آره، دلت مخملک می خواهد؟”

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
لطفا محصول اضافی مورد نظر را انتخاب کنید
اسکرول به بالا