داستان های جذاب انگلیسی به فارسی – داغ ننگ (قسمت یازدهم)

خواندن داستان های انگلیسی به فارسی به زبان آموزان کمک می کند به راحتی بتوانند جمله بندی کنند و در مکالمات استفاده کنند. و یا حتی می توانند درک کنند که از کلمات کجا و چه موقع استفاده کنند. خواندن داستان مهارت reading شما را تقویت می کند و علاوه بر آن لغات و اصطلاحات زیادی را فرا خواهید گرفت. سایت languagedownload.ir تمامی این مطالب را به صورت رایگان برای شما عزیزان قرار می دهد تا در جهت پیشرفت و پیشروی زبان آموزان کمکی کرده باشد. لینک هایی که در زیر مشاهده می کنید، پکیج و نرم افزار فوق العاده کاربردی آموزش زبان انگلیسی به فارسی است که با تهیه آنها به راحتی می توانید زبان انگلیسی را همراه با نکات کاربردی فرا بگیرید.

اکنون قسمت یازدهم از داستان “داغ ننگ” را همراه با ترجمه فارسی در این پست قرار می دهیم:

Little pearl – Chapter 3

Hester looked sadly into little Pearl’s wild eye, after the last flower hit her mother’s breast, Pearl laughed.

هستر با ناراحتی به چشمان وحشی پرل کوچولو نگاه کرد. پس از اینکه آخرین گل به سینه مادرش خورد، پرل خندید.

“Child, what are you?” Hester said.

هستر گفت: “بچه، تو چه هستی؟”

“I am your little Pearl,” the child answered.

بچه پاسخ داد: “پرل کوچولوی تو هستم.”

پیشنهادهای ویژه

دانلود کتاب داستان انگلیسی با معنی

بسته کامل کتابهای داستان انگلیسی (PDF, MP3)

صدها کتاب داستان سطح بندی شده، بهترین منبع برای یادگیری و تقویت زبان با داستان

داستانهای کوتاه طنز انگلیسی با ترجمه فارسی

نرم افزار داستانهای کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی (ویژه اندروید)

داستانهای کوتاه سطح بندی شده، همراه با فایل صوتی و هایلایت هوشمند و تمرین

اپلیکیشن درک مطلب و خواندن

نرم افزار تقویت درک مطلب انگلیسی (ویژه اندروید)

متن های مخصوص درک مطلب با ترجمه فارسی، همراه با فایل صوتی و هایلایت هوشمند و تمرین

“Are you really my child?”

“تو واقعا بچه ی من هستی؟”

The little girl laughed and danced up and down. “Yes. I am little Pearl.”

دختر کوچولو خندید و پایکوبی کرد، “بله، من پرل کوچولو هستم.”

“No” Hester said with a smile, “you are not really my little Pearl. Tell me, what are you? Who sent you to me?”

هستر با لبخند گفت: “نه، تو واقعا پرل کوچولوی من نیستی. به من بگو چه هستی؟ چه کسی تو را برای من فرستاده؟”

The child stopped dancing and looked up at her mother’s face. “I do not know, Mother. you tell me.” she said.

بچه دست از پایکوبی کشید و به چهره مادرش نگریست. او گفت: “نمی دانم، مادر. تو به من بگو.”

“Your father in Heaven sent you,” Hester said.

هستر گفت: “پدرت تو را از آسمان فرستاده.”

Pearl put her finger on her mother’s scarlet letter. “He did not send me,” she said. “I have no Father in Heaven.” Then she laughed and started to dance again.

پرل انگشتش را روی حرف قرمز گذاشت و گفت: “او مرا نفرستاده. من پدری در آسمان ندارم.” سپس دوباره خندید و به پایکوبی پرداخت.”

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
لطفا محصول اضافی مورد نظر را انتخاب کنید
اسکرول به بالا